آخرین فعالیت‌ها


  • قمارباز (از یادداشت‌های 1 جوان)
    از قمارباز (از یادداشت‌های 1 جوان) :

    آیا حق نداشتم به ستوه آیم؟آیا به راستی دنیا برای او در همین مردک فرانسوی خلاصه شده؟یا به مستر آستلی نظر دارد؟من واقعا سر از کارش در نمی‌آورم. در عین حال،خدایا،چه عذابی کشیده ام! (...)

  • کله‌پوک‌ها
    از کله‌پوک‌ها :

    لئون: ینچنا! این حقیقت داره که توی کولینچیکف عشق وجود نداره؟ ینچنا: خبر نداشتم. شوهر آخرم چهارده سالی می‌شه رفته. لئون: خدا بیامرزتش. ینچنا: خیلی وقته دیر کرده. خدا کنه مرده باشه. (...)

  • حکومت نظامی (شهربندان) نمایش‌نامه
    از حکومت نظامی (شهربندان) نمایش‌نامه :

    طاعون: دوره ی ادا و عشوه گذشته است و از هم اکنون باید جدی بود! تصور می‌کنم که حالا دیگر شما مرا درک می‌کنید و می‌فهمید که چه می‌خواهم بگویم. ملخصا آنکه از امروز باید مردن با نظم و ترتیب را بیاموزید و به عبارت دیگر یاد بگیرید که چگونه باید بمیرید تا نظم و ترتیب مرگ را بر هم نزده باشید. (...)

  • حکومت نظامی (شهربندان) نمایش‌نامه
    از حکومت نظامی (شهربندان) نمایش‌نامه :

    … اما من به حال خودمان دلم می‌سوزد و به همین علت در کوچه و خیابان فریادزنان و دوان دوان در پی تو می‌گشتم و می‌خواستم بازوان گشاده ی خود را هم آغوش بازوان تو سازم. (...)