شب سال نو بود. مسنترها در جشن منزل رویستون در پذیرایی بزرگ خانهاش جمع شده بودند. آقای ساترزویت خوشحال بود که کوچکترها به رختخواب رفتهاند. از جمع بچهها خوشش نمیآمد. به نظرش کسلکننده و بیادب میآمدند.
۱۱۳ رمان
بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
پرده (آخرین پرونده پوآرو)
خانم آگاتا کریستی بدون شک پرآوازهترین نویسنده داستانهای پلیسی جنایی در سراسر جهان است. قهرمان بسیاری از داستانهای او یک کاراگاه باهوش کوتاه قد و بذلهگوی بلژیکی به نام هرکول پوارو است که نظیر خالق خود، در بین ادبیات پلیسی، شهرت و محبوبیت فراوانی دارد.
گربهای در میان کبوتران
مرکب مرگ
صدایش با فریاد بلندی اوج گرفت... و فریاد حیوانی وحشتناک دیگری هم از بلا برخاست. از جا بلند شد، برق یک چاقو به چشم خورد... جیغ هولناک در گلو خفهشدهای از جوجه خروس بلند شد... خون به داخل کاسه مسی میریخت. بلا کاسه در دست دواندوان آمد. جیغ میکشید و میگفت: خون... خون... خون! تایرزا یکباره دستکش را از داخل ...
دروازه سرنوشت
شهر دمشق چهار دروازه عظیم دارد. دروازه سرنوشت، گذرگاه صحرا، مغار فلاکت، قلعه ترس.
منم دروازه بغداد، گذرگاه دیار بکر.
ای کاروان مکن از این گذر عبور، یا بگذری اگر، آوازهخوان مشو.
آیا شنیدهای تو سکوتی را، در مرگ ماکیان، گویی هنوز سوت پرندهای به گوش میرسد؟
آگهی سری
دارن اول زنها و بچه ها رو نجات میدن...
شما آمریکایی هستین خانم، درسته؟
خب معلومه!افتخار میکنم که آمریکاییام! چی میخوای»
همراه من استادیه که تاثیر بزرگی روی منفقین میذارد. این اسناد رو باید نجات داد! از من میگیریدشون؟
باشد این کار رو میکنم! اما بعدش چی کارشون کنم؟