جورج اورول از منظر مجموعه مقالاتش، تصویری دیگر از خود به نمایش میگذارد: تصویر منتقدی منصف، دقیق و ریزبین با جهانبینی گسترده و نگرشی فارغ از عصبیتهای قومی و فرهنگی. به غیر از داستان «شلیک به فیل» که قصه حضور پر اندوهش در تایلند به عنوان پلیس و نماینده دولت استعماری است و کشتن فیل بیخطری که زخمه آن شلیک روح او را تا پایان عمر میخراشد؛ دیگر مقالاتش چون در اعماق معدن؛ انگلستان، انگلستان شما؛ سیاست رویاروی ادبیات، همه و همه تصویری است از انگلستان دهههای نخست قرن بیستم. نگاه منتقدانه اورول به مساله سانسور در انگلستان، نقدی است جانانه بر مکتب کمونیسم روسی که درک بهتری از رمانهای بلند «قلعه حیوانات» و «1984» به دست میدهد و نقد نقد تولستوی از شکسپیر، انصاف و دقت او را در شیوههای نقدنویسی نشان میدهد. این چهره از اورول بعد از ترجمه کتابهای «دختر کشیش» و «زندهباد کاتالونیا» تصویری جذابتر از این نویسنده قرن بیستمی عرضه میدارد.