خوانندهی جوان و عزیزم، تو باید بدانی که من از سالهای جنگ و اشغال کشورمان نفرتی عمیق دارم؛ زمانهای که به جای کتاب و قلم، تپانچه و نارنجک در دستهامان میچپاند و بهجای اینکه به ما راه زیستن را بیاموزد، امر به مردن میکرد...
داستان دوستان
در روزگاران گذشته به دلیل فراغت بیش از حد مردم و کندی روند زندگی، خواندن حکایت و قصههای طولانی برای خواننده یا حتی شنونده در صورت نقل و روایت آن، اشتیاقبرانگیز بود. اما در کنار همین آثار حجیم، بودهاند نویسندگان و شاعرانی که ضرورت کوتاهنویسی و ایجاز را کشف کرده و بر این سبک پای فشردهاند. حکایات سعدی در گلستان، ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
همه باید زندگی کنند (مجموعه داستانهای فرانسوی)
در این بعدازظهر درخشان، این اشیاء دراز زیبا و سبز، که به چشم میخورند چیستند؟ از دور گمان میکنیم که دارای بازوانی درازند ولی این بازوها چیزی جز پارو نیستند و اشیاء سبز رنگ نیز در حقیقت دو قایق مسابقهاند که آرام با دست موجهای مارن بالا و پایین میروند.
مرگ همین دور و برهاست (مجموعه 10 داستان پلیسی جنایی)
... در شرایط عادی من تمام کارهایی را که سر راهم قرار میگرفت، سبک سنگین میکردم و تنها آنهایی را که آشکارا از من میخواستند دزدی بکنم یا آدم بکشم، رد میکردم. در خط کاری من آدمها کشته میشدند و من به این مساله عادت کرده بودم اما خودم برای پول درآوردن این کار را نمیکردم...
21 داستان از نویسندگان معاصر فرانسه
تنوع و غنای ادبیات معاصر فرانسه را از همین مقدار اندک میتوان دریافت. دیدگاهها گوناگون و سبکها بسیار متفاوت است و مترجم کوشیده است تا تفاوت سبکها را در ترجمه منعکس کند. ماجراها همه ظاهرا در سطح زندگی روزمره میگذرد: دیداری زودگذر میان یک زن و مرد که گویی برای ایجاد زندگی مشترک به هم رسیدهاند؛ عشق طولانی و خاموش ...