نمایش‌نامه

تئاتر برای مخاطبان جوان 22 نمایش‌نامه بلند برای نوجوانان 1 2 جلدی

(Theatre for young audiences)

آثاری که در این مجموعه می‌خوانید شامل 22 نمایش‌نامه برای کودکان و نوجوانان است که به موضوعات مبتلا به آنان از جمله: رابطه با خانواده و دنیای پیرامون، تحمل و مدارا در سختی‌ها، مسئله بلوغ، همچنین کودکان و نوجوانان در معرض آسیب و مانند آن می‌پردازد. این نمایش‌نامه‌ها که از دو کتاب «بیست نمایش‌نامه بلند برای کودکان» و «هشت نمایش‌نامه برای بچه‌ها» انتخاب شده، عموما از سوی کارگردانان و مدیران تئاترهای کودکان و نوجوانان سراسر دنیا معرفی شده‌اند.

نمایش
9786005765205
۱۳۸۹
۶۰۰ صفحه
۵۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
ریموند دیگر با ما نیست کارور مرده (مجموعه 10 داستان از نویسندگان جهان)
ریموند دیگر با ما نیست کارور مرده (مجموعه 10 داستان از نویسندگان جهان) اول مرد بیرون آمد و چند دقیقه بعد، زن. بسته کوچکی اسکناس در دست داشت و می‌شمرد. عینک تیره بزرگی صورتش را پوشانده بود. یک بار دیگر هم آن‌ها را دید، همان شب دست در دست زیر یک چتر قدم می‌زدند و به ویترین مغازه‌ای که پر از تلویزیون بود خیره شدند. تلویزیون وسطی توجهشان را جلب کرده بود و ...
سگ 1 میلیون شپشی (مجموعه داستان کوتاه)
سگ 1 میلیون شپشی (مجموعه داستان کوتاه) با تعجب می‌پرسد، مگر چند تا درخت سیب دارید ؟ می‌خواهم بگویم هشت‌تا، اما حرفم را می‌خورم. وقتی که او حتی یک پدر ندارد، من چطور می‌توانم بگویم که هشت‌تا درخت سیب داریم! می‌گویم، ما فقط یک درخت سیب داریم،...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
نخل و غبار
نخل و غبار هیچ‌کس نمی‌داند که شب‌ها می‌آید. از همین گوشه باز پرده، تکان می‌خورد و بعد همه‌جا روشن می‌شود. تنم گر می‌گیرد. می‌لرزم و یواشکی چشم می چرخانم که گمش نکنم. انگار عادتمان شده که او یک‌هو بیاید و من در سکوت دنبالش راه بیفتم...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها