رمان خارجی

فیل (داستان کوتاه)

(Elephant)

پرنده‌ها صدا می‌کردند و چند اتومبیل توی بزرگراه از کنارم گذشتند. با خود گفتم برادر، امیدوارم تو هم خوش‌بخت باشی. امیدوارم بخت تو هم بگوید. وقتی گفت، طلب مرا هم فراموش نکن. به زن سابق‌ام هم فکر کردم، زنی که زمانی بی‌نهایت او را دوست داشتم. او زنده بود و، تا آنجا که دورادور از او خبر داشتم، حالش خوب بود. آرزو کردم او هم خوش‌بخت باشد. وقتی جوانب را در نظر گرفتم، به این نتیجه رسیدم که اوضاع ممکن بود خیلی بدتر از این‌ها باشد. هرچند همین حالا هم آن‌ها شرایط سختی داشتند. انگار شانس از همه آن‌ها رو برگردانده بود. با این حال حتما وضع به زودی عوض می‌شد. مشکلات در فصل پاییز کم‌تر می‌شوند. جای امیدواری بسیار بود.

تجربه
9789646481435
۱۳۷۷
۲۴ صفحه
۳۱۱۲ مشاهده
۰ نقل قول
ریموند کارور
صفحه نویسنده ریموند کارور
۱۰ رمان ریموند کِلِوی کاروِر جونیور نویسندهٔ داستان‌های کوتاه و شاعر آمریکایی بود. او یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و هم‌چنین یکی از کسانی شمرده می‌شود که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دههٔ ۱۹۸۰ شده‌اند.
دیگر رمان‌های ریموند کارور
وقتی از عشق حرف می‌زنیم
وقتی از عشق حرف می‌زنیم ریموند کارور داستان‌نویس معاصر آمریکایی که در ایران و در نزد اهل ادب چهره ای شناخته شده است در داستان‌های خود همواره با نگاهی ریزبین و جزئی‌نگر به محیط اطراف و اجتماع پیرامون خویش نظر می‌کند. مجموعه حاضر تعدادی از مهم‌ترین داستان‌های این نویسنده را دربر می‌گیرد.
پاکت‌ها و چند داستان دیگر
پاکت‌ها و چند داستان دیگر من نویسنده سیاسی نیستم. با این وجود از حمله‌ منتقدان دست راستی امریکا در امان نبودم. آن‌ها سرزنشم می‌کنند که چرا تصویر خندان‌تری از امریکا نکشیده‌ام. که چرا به اندازه کافی خوش‌بین نبوده‌ام و یا چرا داستان‌هایی می‌نویسم که در مورد آدم هایی است که در زندگی موفق نمی‌شوند... من داستان‌هایی می‌نویسم که نقل ملتی است بدبخت. آدم‌هایی که همیشه کسی ...
فاصله
فاصله کارور از تواناترین داستان‌نویسان معاصر آمریکا و جهان است و مجموعه حاضر دربردارنده برخی از بهترین داستان‌های کوتاه او است، هر چند همه آثارش از چنان کیفیت و قوتی برخوردارند که انتخاب بهترین از میان آن‌‌ها کاری دشوار است. داستان‌های کارور اغلب درباره زنان و مردانی است که گویی از درون ویران شده‌‌اند و این ویرانی در تنهایی و عدم ...
پرها (داستان کوتاه)
پرها (داستان کوتاه) رفیق کاری‌ام، باد، فران و من را به شام دعوت کرد. زنش را ندیده بودم، او هم فران را ندیده بود. از این نظر عین هم بودیم. اما باد و من دوست بودیم. و می‌دانستم که در خانه باد بچه کوچولوئی هم هست. آن موقعی که باد ما را به شام دعوت کرد، بچه احتمالا هفت ـ هشت ماهه بود. ...
مشاهده تمام رمان های ریموند کارور
مجموعه‌ها