رمان خارجی

آسانسور

(Dard)

صفحه موسیقی به انتها رسیده بود. او گرامافون را خاموش کرد و سکوتی برقرار شد. چون احساس کرد زیاد علاقه‌ای به صحبت کردن در این زمینه ندارم، تردید می‌کرد دوباره پرسشی بکند. با این حال، دلم می‌خواست از من سوال کنند. دلم می‌خواست حرف بزنم. به عبارتی احتیاج داشتم کمی گرم شوم.

عباس آگاهی
9786006732237
۱۳۹۲
۱۲۰ صفحه
۲۷۱ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فردریک دار
۱۵ رمان Frédéric Dard (né Frédéric Charles Antoine Dard le 29 juin 1921 à Jallieu (Isère), France - 6 juin 2000 à Bonnefontaine, Fribourg, Suisse) était un écrivain principalement connu – dans une production extrêmement abondante – pour les aventures du commissaire San-Antonio, souvent aidé de son adjoint Bérurier, dont il a écrit cent soixante-quinze aventures depuis 1949. Parallèlement aux "San-Antonio" (l'un des plus gros succès de l'édition française d'après-guerre), Frédéric Dard a produit sous son nom ou sous de nombreux pseudonymes ...
دیگر رمان‌های فردریک دار
بچه پرروها
بچه پرروها در آن شب پسردایی مست نمی‌شد. در حالی که دست‌هایش را روی شکمش گره کرده بود، با قیافه‌ای که به وحشتم می‌انداخت، نگاه سنگینی به من دوخته بود. چشم‌های ریز و خون‌آلودش به نحو تحمل‌ناپذیری خیره می‌شدند. برای این‌که از زهر نگاهش در امان بمانم، به پنجره باز نزدیک شدم.
قتل عمد
قتل عمد از چهار سال پیش، برنار به دوست ثروتمندش استفان بدهکار بود، بدهی او بابت وام‌هایی که گرفته بود و بهره و جریمه دیرکردشان رقم چشمگیری می‌شد. استفان رفتار پرتفرعنی داشت و او را به خاطر بی‌کفایتی و شکست پیاپی در کار و زندگیش تحقیر می‌کرد. برنار مصمم بود که به هر قیمت به این وضعیت پایان دهد. او می‌خواست از مرزهای ...
قاتل غمگین
قاتل غمگین سه مرد با استفاده از شلوغی و سر و صدای کارناوال نیس به یک جواهرفروشی دست‌برد می‌زنند. اما موریس، راننده جوان گروه، الماس‌های ربوده شده را برمی‌دارد و می‌گریزد. لینو، تبهکار خشن ایتالیایی‌تبار، که معرف موریس به هم‌دستانش بوده، مامور می‌شود تا او را بیابد.
زهر تویی
زهر تویی ویکتور مندا که زمانی در یکی از رادیوهای پاریس مجری برنامه‌ای کم و بیش موفق بود، با تعطیلی این برنامه بیکار می‌شود و در جست‌و جوی کاری جدید به سواحل جنوبی فرانسه می‌آید. قمار خیلی زود او را از هستی ساقط می‌کند، تا جایی که دلزده و افسرده، جتی لحظه‌ای به فکر پایان دادن به زندگی خویش می‌افتد. به‌دنبال یک ...
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم)
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم) حتما به من می‌گویید وقتی آدم در جایی بزرگ می‌شود، بالاخره به تدریج به آن عادت می‌کند، و آن را دوست دارد؟ بسیار خوب، ملاحظه می‌کنید که چنین نیست. من همیشه از لئوپولدویل متنفر بودم، احتمالا به این دلیل که همیشه آن را به همان شکلی که هست دیده‌ام: یعنی غمناک و تصنعی. شهرها نباید یک‌باره و به دست یک ...
مشاهده تمام رمان های فردریک دار
مجموعه‌ها