رمان خارجی - فرانسه

آغوش شب

مدیر یک شرکت تجاری ناپدید شده است. او با هیچ‌کس حرفی از سفر نزده، پولی از بانک نگرفته و قرارهای کاری مهمش را به روزهای بعد موکول نکرده است. مدیر داخلی شرکت، که از غیبت طولانی رئیسش نگران شده، بارها به همسر او تلفن می‌کند. بعد از گذشت روزها، وقتی که از پیگیری‌های خود نتیجه نمی‌گیرد، پلیس را با خبر می‌سازد. ویلکینز، سربازرس ارشد پلیس سیاتل و همکار زمخت و بی‌ادبش به دیدار دوریس، همسر استیو هاف، می‌روند. غیبت‌های طولانی و بدون اطلاع، همواره احتمال وقوع یک قتل را مطرح می‌سازند... و در این ماجرا، دوریس مظنون درجه یک است. گرچه بازرسی دقیق خانه، کنترل تلفن و رفت و آمدهای دوریس ، و بازجویی‌های مکرر از او نتیجه‌ای در بر ندارد،‌ اما به زودی سربازرس ویلکینز را عاشق و دلباخته‌اش می‌سازد...

عباس آگاهی
9786008967101
۱۶۸ صفحه
۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فردریک دار
۱۵ رمان Frédéric Dard (né Frédéric Charles Antoine Dard le 29 juin 1921 à Jallieu (Isère), France - 6 juin 2000 à Bonnefontaine, Fribourg, Suisse) était un écrivain principalement connu – dans une production extrêmement abondante – pour les aventures du commissaire San-Antonio, souvent aidé de son adjoint Bérurier, dont il a écrit cent soixante-quinze aventures depuis 1949. Parallèlement aux "San-Antonio" (l'un des plus gros succès de l'édition française d'après-guerre), Frédéric Dard a produit sous son nom ou sous de nombreux pseudonymes ...
دیگر رمان‌های فردریک دار
آدم که نمی‌میرد
آدم که نمی‌میرد نام باب تراخو، افتخار عالم بوکس و چهار بار قهرمان اروپا، همه‌جا با احترام به زبان می‌آید، اما قهرمان‌ها هم، مثل همه آدم‌های دیگر، پیر می‌شوند و باب در سی و چهار سالگی می‌داند که پایان کارش نزدیک است. ولی به رغم این، پافشاری می‌کند و می‌خواهد «آویختن دستکش‌ها» را به تاخیر بیاندازد. مدیر برنامه‌های او، هماهنگ با رئیس «قصر ...
مرگی که حرفش را می‌زدی
مرگی که حرفش را می‌زدی
قاتل غمگین
قاتل غمگین سه مرد با استفاده از شلوغی و سر و صدای کارناوال نیس به یک جواهرفروشی دست‌برد می‌زنند. اما موریس، راننده جوان گروه، الماس‌های ربوده شده را برمی‌دارد و می‌گریزد. لینو، تبهکار خشن ایتالیایی‌تبار، که معرف موریس به هم‌دستانش بوده، مامور می‌شود تا او را بیابد.
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم)
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم) حتما به من می‌گویید وقتی آدم در جایی بزرگ می‌شود، بالاخره به تدریج به آن عادت می‌کند، و آن را دوست دارد؟ بسیار خوب، ملاحظه می‌کنید که چنین نیست. من همیشه از لئوپولدویل متنفر بودم، احتمالا به این دلیل که همیشه آن را به همان شکلی که هست دیده‌ام: یعنی غمناک و تصنعی. شهرها نباید یک‌باره و به دست یک ...
قیافه نکبت من
قیافه نکبت من اگر شما قیافه قبلی من را دیده باشید، امیدوارم یادتان بیاید که بینی‌ام بی‌عیب، لب‌هایم خوش‌ترکیب و چهره‌ام دارای هماهنگی انکار ناپذیری بود. بعد از عمل جراحی، هر بار که خودم را در آینه می‌دیدم، احساس رو به رو شدن با مردی ناشناس را داشتم...
مشاهده تمام رمان های فردریک دار
مجموعه‌ها