رمان ایرانی

بازی عشق

تصور می‌کنم هنوز تجربه‌ای از دلتنگی نداری تا ببینی که زیباترین خاطره‌ها وقتی که حضور نداری و دلت اینجا نیست بی‌رحم‌ترین ‌شان می‌شود و بر جسم و جان تازیانه می‌زند. من دلتنگم اگرچه می‌دانم تو نیستی من تو را طلب نمی‌کنم و تو مرا البته چون صبوری پیشه کرده‌ام و تو از سر بی‌نیازی.

شادان
9789642919895
۱۳۹۲
۲۸۰ صفحه
۳۷۹ مشاهده
۰ نقل قول
اعتمادی ۱۳ رمان Awarded the Nobel Prize in Literature in 1915 "as a tribute to the lofty idealism of his literary production and to the sympathy and love of truth with which he has described different types of human beings."
دیگر رمان‌های اعتمادی
کفش‌های غمگین عشق
کفش‌های غمگین عشق لحظه‌ای گوش فرا دهیم... لحظه‌ای گوش جان سپاریم به زیباترین ترنم زندگی. آن هنگام که قدم‌ها، صدای عشق می‌دهند و هر گام، نسیم دلدادگی با خود دارد. تردید نکنید... این صدای پای یک عاشق است ...
آخرین ایستگاه شب
آخرین ایستگاه شب
رنگ سرخ عشق
رنگ سرخ عشق چشم امیدم به توست... و تمامی ایمانم به عشق را با تو سنجیده‌ام. من به معجزه رنگ‌ها ایمان دارم من از افسون عشق آگاهم من به رنگ عشق وقتی مثال گل‌های سرخ است. نگاه دوخته‌ام.
آبی عشق
آبی عشق تمام زندگی را همچون گزارشی که هر روز می‌‌نوشت، می‌پنداشت: خبرهای خوب و بد، خبرهای داغ و... و مانند هر خبر فقط کلماتش را می‌دید: کلمات درست یا غلط کلمات به‌جا و نابه‌جا! اما زندگی گزارش و خبر نیست زندگی، آمدن و رفتن نیست که دیروز آمده و فردا برود! درپس این آمدن و رفتن‌ها روزهای عمر یکی مثل ما مانند ...
مشاهده تمام رمان های اعتمادی
مجموعه‌ها