رمان ایرانی

1001 شب عشق

سه جوان با عقاید متفاوت بر سر راه او قرار گرفتند... و او قهرمان داستانی شد که می‌باید قبل از انتخاب، عشق را بشناسد. به راستی عشق چیست و راه درست کدام است؟ آیا نیروی عشق و ایمان واقعیت دارند و در زندگی امروز می‌توان تسلیم آن شد. و آیا تنها با تکیه براین کلام، می‌شود پایه‌های آینده را بنا کرد؟ اکنون «نویسنده سه نسل» با کتاب حاضر این سوال را می‌کاود.

شادان
9789647259385
۱۳۸۶
۳۱۶ صفحه
۵۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
اعتمادی ۱۳ رمان Awarded the Nobel Prize in Literature in 1915 "as a tribute to the lofty idealism of his literary production and to the sympathy and love of truth with which he has described different types of human beings."
دیگر رمان‌های اعتمادی
عالی‌جناب عشق
عالی‌جناب عشق روایت عشق را بارها از زبان بسیاری شنیده‌ایم. ولی امروز نگاهی دیگر گونه از لطافت و زیبایی عشق را می‌آزماییم... نگاهی که طیف وسیعی از مردمان را دربرمی‌گیرد: از جوانان امروز تا جوانان دیروز . و آن‌گاه که به پایان کتاب می‌رسیم، می‌دانیم که چرا «عالی‌جناب عشق»...
آخر خط
آخر خط مثل یک معجزه بودی برای من برای تمام آن‌چه تا امروز داشته‌ام و شده‌ام تو آمدی و با نگاهت به زندگی زندگی‌ام را سراپا در هم ریختی. نه! مطمئن باش که من تنها و تنها آنچه را در وجود تو پنهان شده بود یافتم و گرد از آن زدودم من گوهر گم‌شده‌ات را صیقل دادم و وادارت کردم خودت را ...
بازی عشق
بازی عشق تصور می‌کنم هنوز تجربه‌ای از دلتنگی نداری تا ببینی که زیباترین خاطره‌ها وقتی که حضور نداری و دلت اینجا نیست بی‌رحم‌ترین ‌شان می‌شود و بر جسم و جان تازیانه می‌زند. من دلتنگم اگرچه می‌دانم تو نیستی من تو را طلب نمی‌کنم و تو مرا البته چون صبوری پیشه کرده‌ام و تو از سر بی‌نیازی.
سفر عشق به سلطان ساوالان
سفر عشق به سلطان ساوالان چه کسی پای در راه هفت شهر عشق می‌گذارد و چه کسی هنوز اندرخم آن کوچه مانده؟ عبور از مراحل زندگی برای اهل دل حکایتی است شنیدنی؛ به ویژه که سیاق آن مبتنی بر عرفان ایرانی باشد و در قالب قصه‌ای دلنشین و عاشقانه بیان شود. داستان هفت شهر عشق و قصه سیمرغ را بسیاری شنیده‌اند: قصه‌ای که تمثیل زندگی‌ست ...
گنجشک‌های غم
گنجشک‌های غم اصلا نمی‌توانم باور کنم که تمامی این خصوصیات متعلق به 1 نفر باشد! نه! تو آن آدم دیروز نیستی که بی‌تردید کس دیگری در وجود توست تو را فرمان می‌دهد آخر چطور ممکن است که به ناگاه، آن همه مهر و عشق به کین و سنگدلی مبدل گردد من وقتی نگاهت می‌‌کنم دلم می‌گیرد، درست مثل وقتی پشت پنجره مه گرفته در یک غروب زمستان که دلگیر است و یاس‌آور به گنجشک‌های تنهایی ...
مشاهده تمام رمان های اعتمادی
مجموعه‌ها