در انتظار گودو (1 تراژدی کمدی در 2 پرده) نمایشنامه
انتظاری که زمان و علت آن مشخص نیست. فقط مشخص است که باید انتظار کشید ولی برای چه مقصودی؟...
11 نمایشنامه
هیچوقت دو مسئله نبوده، هیچوقت جز یک مسئله نبوده،. مردگان و رفتگان. آنان که میمیرند و آنان که میروند. از کلمه رو. کلمه برو، گمشو. مثل نور که حالا دارد میرود. کمکم دارد میرود. در اتاق. دیگر کجا؟ به آنکه آن خیره به آنسوتر متوجه شود. تنها حباب. نه آن یکی. آنکه معلوم نیست از کجا. از همه جا و ...
پایان
7 روز هفته را کار نمیکردم، چون تقریبا خرجی نداشتم. حتی میتوانستم کمی هم پسانداز کنم، برای روزهای مبادا. روزهایی که کار نمیکردم، در دخمهام دراز میکشیدم. دخمهام کنار رودی بود، در یک ملک خصوصی، یا ملکی که قبلا خصوصی بوده. این ملک که ورودیاش به خیابانی تنگ، تارک و آرام باز میشد، در دیواری محاط بود، طبیعتا به جز ...
فسهها
زمین کهن، بس است دروغ، تو را دیدهام، من بودم، با چشمهای گرسنه دیگرم، خیلی دیر است. تو با من میشوی، این تو میشود، من میشود، ما میشود، هرگز ما نبود این.
فسهها از مهمترین آثار ساموئل بکت است که بازی استادانه او با نحو برجستهاش کرده است؛ اثری در ستایش زیبایی و سترونی زبان.