نمایش‌نامه

در انتظار گودو (سوگ‌خندنامه در 2 پرده) نمایش‌نامه

(En attendant godot)

نمایش‌نامه فلسفی «در انتظار گودو» روایت 2 ولگرد با نام «استراگون» و «ولادیمیر» است که در گوشه‌ای از بیابان در انتظار موجودی با نام «گودو» هستند. آنها هرگز گودو را ندیده‌اند و نمی‌دانند که چرا انتظار او را می‌کشند. آن‌چه انتظارش را می‌کشند برایشان مبهم است. یگانه چیزی که آنها را آنجا نگه داشته فقط این امر ساده و خام است که او وعده داده بیاید. پس از انتظار طولانی اربابی با برده‌اش را مشاهده می‌کنند. ارباب رفتار نفرت‌آمیزی با برده دارد. همان‌طور که استراگون مطیع ولادیمیر است، برده نیز ارباب را تحمل می‌کند. ساموئل بکت ـ نمایش‌نامه نویس فرانسوی ـ با نوشتن نمایش‌نامة حاضر، استثمار انسان به دست انسان را، چه در جوامع و چه بین دو فرد، نشان می‌دهد که اغلب یکی یوغ به گردن دیگری می‌اندازد بی آن که هیچ‌یک از این عمل، بهره‌ای ببرند. مقاله‌ای تحت عنوان «تاتر ابزورد» و سال‌شمار بکت بخش پایانی کتاب را تشکیل می‌دهد.

نگاه
9789643518295
۱۳۹۲
۱۵۲ صفحه
۲۰۶۸ مشاهده
۷ نقل قول
دیگر رمان‌های ساموئل بکت
پایان
پایان 7 روز هفته را کار نمی‌‌کردم، چون تقریبا خرجی نداشتم. حتی می‌توانستم کمی هم پس‌انداز کنم، برای روزهای مبادا. روزهایی که کار نمی‌کردم، در دخمه‌‌ام دراز می‌کشیدم. دخمه‌ام کنار رودی بود، در یک ملک خصوصی، یا ملکی که قبلا خصوصی بوده. این ملک که ورودی‌اش به خیابانی تنگ، تارک و آرام باز می‌شد، در دیواری محاط بود، طبیعتا به جز ...
مرسیه و کامیه
مرسیه و کامیه سفر مرسیه و کامیه را اگر بخواهم می‌توانم تعریف کنم، چون تمام مدت با آنها بودم. سفری که بدون دریاها و بدون گذشت از مرزها، از میان مناطق کمتر ناهموار، هرچند در بعضی جاها بیابانی، اسباب و وسایلش به قدر کفایت ساده بود. آنها مرسیه و کامیه، در خانه‌شان ماندند و این شانس بسیار گرانبها را داشتند. از کم‌اقبالی یا خوش‌اقبالی، ...
هم‌چنان به هیچ‌وجه
هم‌چنان به هیچ‌وجه یک روشنایی ضعیف با صدا نمایان می‌شود. با آمدن صداها تاریکی کمتر شد و به محض قطع شدن آن، نور ضعیف و ضعیف‌تر شد. همه چیز به حالت اول بازگشت و شما در تاریکی پشت سرتان قرار گرفتید. چشم‌ها باز شدند و یک تغییر ایجاد کردند.
مالون می‌میرد
مالون می‌میرد عاقبت با همه حرف‌ها من به زودی خواهم مرد. شاید ماه دیگر، آن‌وقت یا ماه آوریل خواهد بود یا ماه مه. چون هنوز اول‌های سال است، من این را از هزار نشانه کوچک می‌فهمم. شاید اشتباه می‌کنم، شاید تا روز یحیای تعمیددهنده، یا حتی چهارده ژوییه، روز جشن آزادی، زنده بمانم.
مشاهده تمام رمان های ساموئل بکت
مجموعه‌ها