رمان خارجی

شهرت دیرهنگام

(Spater ruhm)

آقای ادوارد زاکسبرگر از پیاده‌روی برگشته بود و داشت به آرامی از پله‌ها بالا می‌رفت تا به آپارتمانش برود. یک روز زیبای زمستانی بود. پیرمرد طبق معمول بلافاصله بعد از تمام شدن کارش در اداره، راه افتاده بود. در هوای آزاد پرسه زده بود، خیلی دور از حاشیه شهر و به سوی آخرین خانه‌ها. خسته شده بود و خوشحال بود که به اتاق گرم و راحتش می‌رسد.

ناصر غیاثی
چشمه
9786002293527
۱۳۹۳
۱۰۸ صفحه
۳۶۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های آرتور شنیتسلر
دیگری
دیگری زمان گذشت. هوا تاریک و تاریک‌تر شد. ناگهان کسی که منتظرش بود، از راه رسید. اما از کنارش گذشت، بی‌آن‌که بتواند او را بشناسد. این‌بار هم طرز راه رفتنش بود که نظر گوستاو را جلب کرد. قلبش تند می‌زد. به سرعت بلند شد و دنبال او راه افتاد. حس می‌کرد باید او را با نام همسر درگذشته‌اش صدا بزند، اما ...
خانم بئاته و پسرش
خانم بئاته و پسرش درون‌مایه این کتاب، کند و کاوی در روان آدمی است. دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌هایی که زمان خاصی نمی‌شناسد.
مردن
مردن فلیکس می‌دانست چه حسی دارد. در این‌جا چیزی در برابرش آمد و شد می‌کرد که او به مرگبارترین وجهی از آن نفرت داشت: نمونه‌ای از آن چیزی که پس از او همچنان باقی می‌ماند، چیزی که همچنان جوان بود و سرزنده، می‌خندید، آن زمان که او دیگر نمی‌توانست بخندد و بگرید.
گریز به تاریکی و 5 داستان دیگر ( مجموعه داستان)
گریز به تاریکی و 5 داستان دیگر ( مجموعه داستان)
مشاهده تمام رمان های آرتور شنیتسلر
مجموعه‌ها