جک ریچر یک پلیس سابق ارتش است که اکنون زندگی بیهدفی را میگذراند و در سرتاسر آمریکا آواره و سرگردان است. او یک ساعت پس از ورود به شهر کوچک و گمنام مارگریو در جورجیا، به جرم قتل بازداشت میشود. تنها چیزی که او میداند این است که کسی را نکشته است. حداقل نه در این شهر، و نه اخیرا. ولی او هیچ شانسی برای قانع کردن کسی ندارد...