اگر شما قیافه قبلی من را دیده باشید، امیدوارم یادتان بیاید که بینیام بیعیب، لبهایم خوشترکیب و چهرهام دارای هماهنگی انکار ناپذیری بود.
بعد از عمل جراحی، هر بار که خودم را در آینه میدیدم، احساس رو به رو شدن با مردی ناشناس را داشتم...
۱۵ رمان
Frédéric Dard (né Frédéric Charles Antoine Dard le 29 juin 1921 à Jallieu (Isère), France - 6 juin 2000 à Bonnefontaine, Fribourg, Suisse) était un écrivain principalement connu – dans une production extrêmement abondante – pour les aventures du commissaire San-Antonio, souvent aidé de son adjoint Bérurier, dont il a écrit cent soixante-quinze aventures depuis 1949. Parallèlement aux "San-Antonio" (l'un des plus gros succès de l'édition française d'après-guerre), Frédéric Dard a produit sous son nom ou sous de nombreux pseudonymes ...
بزهکاران (همه با ظاهری معصوم)
حتما به من میگویید وقتی آدم در جایی بزرگ میشود، بالاخره به تدریج به آن عادت میکند، و آن را دوست دارد؟ بسیار خوب، ملاحظه میکنید که چنین نیست. من همیشه از لئوپولدویل متنفر بودم، احتمالا به این دلیل که همیشه آن را به همان شکلی که هست دیدهام: یعنی غمناک و تصنعی. شهرها نباید یکباره و به دست یک ...
تصادف
فردریک دار در این رمان، خواننده را با فضای یکی از روستاهای جنوب فرانسه و خردهفرهنگهای محلی آشنا میسازد چارچوب داستان یک مدرسه ابتدایی دو کلاسه و بازیگران آن یک زوج نامتناسب و دختر جوانی است که در اولین شغلش، به آموزگاری این دبستان منصوب شده است.
ورود فرانسواز کاسل به روستا، سرآغاز روابطی پرتنش میان او و مدیر ...
دفتر حضور و غیاب
داستان با ورود دختری هجده ساله، فروشنده کتابفروشی گاشه، به مطب پزشک آغاز میشود. آلین برتیه دختری زیبا و خوشقلب است که سرگذشت پررنج و دردش از او زنی کامل و بردبار ساخته است.
راوی ماجرا دکتر ایوژئوفروا است. حکایت او با معمایی آغاز میشود که میتواند رسوایی به بار بیاورد، اما با عشق و دلبستگی ادامه مییابد و گام ...
دژخیم میگرید
دانیل مرمه اولین بار بود که به اسپانیا میآمد. او برای گذراندن تعطیلات و نقاشی کردن، در نزدیکی بارسلون، اتاقی در یک مهمانسرای محقر کنار دریا گرفت. برای دانیل چشمانداز مدیترانه، صدای یکنواخت امواج و شنا در زیر آفتاب آتشین هم لذتبخش بود و هم الهامبخش. اما یک شب، غرق در خاطرات گذشته، در اتوبانی خلوت به سوی مهمانسرا میراند ...
نان حلال
بلز دولانژ جوان بیکار و بیپولی است که در پی یافتن شغل، سر از یک شهرستان کوچک و دلگیر درمیآورد. او به طور اتفاقی، در باجه تلفن راه دور، کیف زنانه پر از پولی را مییابد. صاحب کیف، ژرمن، زنی بدلباس، اما جوان و زیباست. بلز در جستجوی او، به تنها بنگاه کفن و دفن شهر میرسد. جایی که در ...