نمایش‌نامه

گفتگوهای پس از 1 خاک‌سپاری

(Conversations after a burial)

یاسمینا رضا نمایش‌نامه‌نویس و رمان‌نویس ایرانی تبار، موفق‌ترین و محبوب‌ترین چهره در عرصه‌ی ادبیات نمایشی در دو دهه‌ی اخیر است. گفت و گوهای پس از یک خاکسپاری نخستین اثر اوست که نام یاسمینا رضا را بر سر زبان‌ها انداخت و او را به چهره‌ی مطرح در میان غول‌های دنیای تئاتر بدل ساخت. این اشتهار و موفقیت با آثار بعدی او هنر، مرد نامنتظره، زندگی ضرب‌در 3 و ... تثبیت شد. در گفت و گوهای... مرز بین واقعیت و خیال، روزمرگی و جاودانگی،عشق و نفرت، جدیت و طنز، وفاداری و بی‌وفایی، صحنه‌‌ی تئاتر و صحنه‌ی زندگی به هم ریخته است. بازماندگان مردی که به تازگی در گذشته و به خواست او نه در گورستان و کنار همسرش بلکه در ملک شخصی دورافتاده‌اش به خاک سپرده شده، در یک روز به خصوص گردهم آمده‌اند، غیبت می‌کنند، نفرت می‌ورزند، عشق می‌بازند، خیال می‌بافند، واقعیت می تنند، می‌خندند، می‌گریند، می‌هراسند، امید می‌بندند، حسرت می‌خورند ... و در فرصت میان این‌ها همه، در کار تدارک و، بعد، گواریدن آبگوشتی هستند که معجونی است از یخ و فلفل تند و نوستالژیا ... و البته کمی طنزسیاه و تابخواهی تنش عصبی.

فتاح محمدی
9789649311722
۱۳۹۰
۹۶ صفحه
۱۱۵۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های یاسمینا رضا
بازی‌گاه تو گرداب من
بازی‌گاه تو گرداب من
هنر
هنر نمایش‌نامه هنر برای نخستین بار در سال 1994 اجرا شد و تاکنون موفق به دریافت جایزه‌های مولیر 19994، ایوینگ استاندارد 1996 لارنس اولیویه 1997 فانی 19998 و تونی 19998 شده است. این نمایش‌نامه در آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، روسیه، آفریقای جنوبی و کشورهای اسکاندیناوی به اجرا درآمده است.
خدای کشتار و بلا فیگورا
خدای کشتار و بلا فیگورا شبا که با قطار برمی‌گردم،‌ از پنجره‌ها توی خونه‌ها رو می‌بینم؛ برنامه‌های تکراری تلویزیون، میزهایی که واسه شام چیده شده، همیشه سر همون ساعت،‌ فضاهای تنگ و تاریک که ازشون غم و حسرت می‌باره... می‌دونید چیش واسم جالبه؟ همین تکراری که توش هست، همیشه سر یه ساعت خاص... آدما با یه مشت خرت و پرت الکی راه می‌افتن تا دنیا ...
خدای کشتار و بلا فیگورا
خدای کشتار و بلا فیگورا شبا که با قطار برمی‌گردم،‌ از پنجره‌ها توی خونه‌ها رو می‌بینم؛ برنامه‌های تکراری تلویزیون، میزهایی که واسه شام چیده شده، همیشه سر همون ساعت،‌ فضاهای تنگ و تاریک که ازشون غم و حسرت می‌باره... می‌دونید چیش واسم جالبه؟ همین تکراری که توش هست، همیشه سر یه ساعت خاص... آدما با یه مشت خرت و پرت الکی راه می‌افتن تا دنیا ...
تصویر زیبا
تصویر زیبا یک عصر بهاری که هوا هنوز روشن است. پارکینگ رستوران (که رستوران دیده نمی‌‌‌‌‌‌‌شود) مردی ایستاده است. ماشینی که در سمت مسافرش باز است، پاهای زنی از ماشین بیرون آمده. زن سیگاری روشن می‌کند. زمانی می‌گذرد و بعد مرد شروع به صحبت می‌کند.
مشاهده تمام رمان های یاسمینا رضا
مجموعه‌ها