نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

آرت

(Kunst)

هنر نمایش‌نامه کوتاهی درباره چند دوست است که درباره تابلوی نقاشی مدرنی که یکی از آن‌ها خریده و در واقع یک بوم خالی است بحث و مشاجره می‌کنند و دوستی آن‌ها به هم می‌خورد. تم اصلی نمایش‌نامه هنر، خودفریبی است. یاسمینا رضا در این‌باره به خبرنگار گاردین می‌گوید:«خودفریبی برای من بخش مهمی از زندگی است و من امروز بخصوص آن را با دنبال کردن یک چهره سیاسی می‌بینم. خودفریبی امروز حکومت می‌کند. خودفریبی عنصر مسلط نهاد بشری است. خودفریبی تنها دروغ گفتن به دیگران نیست بلکه دروغ گفتن به خود است. شکلی از محافظت است و ناشی از احساسات دیگر مثل احساس غرور، نخوت، ترس، و درآمیختن با دیگران است.»

9786007261774
۸۰ صفحه
۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های یاسمینا رضا
سپیده‌دم عصر یا شب
سپیده‌دم عصر یا شب یاسمینا رضا در ژوئن سال 2006 میلادی سایه به سایه سارکوزی حرکت می‌کند و لحظه‌ای او را تنها نمی‌گذارد. یاسمینا حتی در جلسات محرمانه و محافل خصوصی نیز سارکوزی را دنبال می‌کند و حاصل این کنجکاوی‌ها، کتاب سپیده‌دم، عصر یا شب‌ است. در این کتاب نویسنده به سارکوزی نه به عنوان یک شخص، که در قالب کالبدشناسی سرنوشت سیاسی فرانسه ...
خدای کشتار و بلا فیگورا
خدای کشتار و بلا فیگورا شبا که با قطار برمی‌گردم،‌ از پنجره‌ها توی خونه‌ها رو می‌بینم؛ برنامه‌های تکراری تلویزیون، میزهایی که واسه شام چیده شده، همیشه سر همون ساعت،‌ فضاهای تنگ و تاریک که ازشون غم و حسرت می‌باره... می‌دونید چیش واسم جالبه؟ همین تکراری که توش هست، همیشه سر یه ساعت خاص... آدما با یه مشت خرت و پرت الکی راه می‌افتن تا دنیا ...
خوشا خوشبختان
خوشا خوشبختان خوشبختی چیست؟ رضایت درونی یا موقعیت خاص بیرونی؟ چه ارتباطی به روابط انسان‌ها و خصوصا عاطفه و عشق میانشان دارد؟ رابطه خوشبختی با معنای هستی و درک آن چیست؟ شاید بتوان گفت این سوالات ذهن یاسمینا رضا، نویسنده رمان خوشا خوشبختان، را مشغول کرده و او با به تصویر کشیدن زندگی روزمره شخصیت‌های داستان از زبان خودشان و خلق روابطی ...
آدام هابربرگ
آدام هابربرگ بدین ترتیب، روزی از روزها آدام بربرگ روی نیمکتی روبه‌روی قفس شترمرغ‌ها نشسته بود. نیمکت از بارش نامحسوس باران نمناک بود. دو شترمرغ بی‌حال خاکستری رنگ جلوی خانه‌شان در محوطه‌ای کاملا خالی علوفه می‌خوردند، تلفن همراه هابربرگ در جیبش زنگ زد: «الو!» صدایی از آن طرف خط گفت: «عجب هوایی! آدم دق می‌کند.»، «کجایی؟»، «باغ وحش»، «اون‌جا چیکار می‌کنی؟»، «خودت ...
خدای کشتار و بلا فیگورا
خدای کشتار و بلا فیگورا شبا که با قطار برمی‌گردم،‌ از پنجره‌ها توی خونه‌ها رو می‌بینم؛ برنامه‌های تکراری تلویزیون، میزهایی که واسه شام چیده شده، همیشه سر همون ساعت،‌ فضاهای تنگ و تاریک که ازشون غم و حسرت می‌باره... می‌دونید چیش واسم جالبه؟ همین تکراری که توش هست، همیشه سر یه ساعت خاص... آدما با یه مشت خرت و پرت الکی راه می‌افتن تا دنیا ...
مشاهده تمام رمان های یاسمینا رضا
مجموعه‌ها