دوک: من به کسانی رو باور دارم که خودشون به هیچی معتقد نیستن. پوچی ما را به سمت چیزی که مشتاقشون هستیم سوق میده. تنها با افرادی که دنبال کشف هویتم نبودن تونستم مراوده داشته باشم.
دوناتا: بهتره بگی دلیل ایجاد چنین ارتباطی از سر ترحم بوده نه نیاز.
ولاد
محکوم شد که در اردوگاهی کنار رودخانه تیرناوا زنده بهگور شود. در امتداد مسیر او را در انظار چرخاندند، در حالی که به باد تحقیر و تمسخر گرفته میشد. از میان جماعت جان به دربرده از جنایات بیحد و حصرش در حالی عبورش دادند که آنها، وقتی او در غل و زنجیر، ایستاده بر یک گاری و در حالی که ...
درخت پرتقال
درخت پرتقال گیاهی پیوندی و دو رگه است و به واسطه همین پیوند است که به نسبت درخت نارنج، که گیاهی شرقی است، میوهای شیرینتر و پرآبتر دارد. درخت پرتقال روایت رویارویی، برخورد و درهم تنیدگی اقوام و فرهنگهاست، تلاشی است برای کاویدن خاستگاهها و ریشههای ملتهای امروز و نگاهی است عمیق به تاریخ از دریچه ذوق و خلاقیت ادبی. ...
سر هیدرا
زندانی لاسلوماس
آن شب خواب وحشتناکی دیدم. خواب دیدم این جماعت تا ابدالآباد توی خانه من میمانند، یکسر این میرود و آن یکی میآید، نسل پشت نسل، بیتوجه به سرنوشت فردفرد آدمها، به سرنوشت وکیل شیکپوشی که من باشم، یعنی این بچه قرتی لاسلوماس د چاپولتپک. آنقدر میمانند تا من بمیرم. شما هم بخواهید یا نخواهید باید گوش کنید. اگر من زندانی ...