۳۰ رمان
اکبر رادی (۱۰ مهر ۱۳۱۸ - ۵ دی ۱۳۸۶) نمایشنامهنویس معاصر ایرانی بود.
اکبر رادی در شهر رشت زاده شد. او در ده سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. رادی که دانش آموخته رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران بود، تحصیل در دوره کارشناسی ارشد این رشته را نیمه کاره گذاشت و پس از طی دوره تربیت معلم، به شغل معلمی روی آورد.
میان در و چند داستان دیگر
من ده شاهی بهش دادم. اشکش را پاک کردم و گفتم:«تو هم یه روز مثل بابای منوچ دکتر میشی. اونوقت بچههات نون و مربا و کره میخورن. اما مثل بابای منوچ دلسنگ و بیعاطفه نباش بابا جون!»
جاده
روی صحنه آبی 2 نمایشنامه (دوره آثار)
اکنون در این طلوع قرن سوال تو این است: آیا صحنههای بزرگ را با چنین جثههای اندک میتوان نوشت؟ آری، میتوان نوشت. که از قضا آثار بزرگ را همیشه با کلمات کوچک نوشتهاند. به شرط این که تو یک تار ابریشم آبی میان حنجره داشته باشی و یک غریزه زلال که از ذهن عصر عبور کرده است آنگاه نغمهای در ...
پلکان
اگر وظیفه قلم، اجرای عدالت در جهانی است که عرضه میکند، پس به حرمت قلم، به آن پنج قطره خونی که از یک جلیقه مشکی به پنج پله چکیده است، شهادت میدهم که در این جستوجو وسوسهای جز اجرای عدالت نداشتهام. که این تمامی آن جهانی است که من امروز در برابر آن ایستادهام.
مردی کنار میرود
‹امروز غروب توی بهارخواب نشسته بودم. خانه کسی نبود. داشتم نعنا و ترخون و تربچه نقلی برای پای سفره پاک میکردم و باد خنک میخوردم. دیدم شعبان وارد شد. گشاد گشاد راه میرفت. مرا که دید به خودش فشار داد و سعی کرد به طور عادی راه برود. مرا میگوئی: نافم افتاد. آمدم پائین. شعبان با لباس روی تخت افتاده ...