نمایش‌نامه

آخرین پر سیمرغ

بیژن سه: مادر، گفته بودی ـ در جهان ـ سرزمینی است که دیوان بر هیئت زنان، راه بر آدمی می‌بندند. گفته بودی سرزمین آدمی همان جایی است که دل ماندگار می‌شود... مادر، من اکنون آن سرزمین را یافته‌ام، و چه باک که آن سرزمین همان سرزمین دیوان باشد. من از اسب فرود آمده‌ام و دیگر بر آن جای نخواهم گرفت. بگذار گرازان بر زمین بتازند و پهلوانان، فاتح سرزمین‌های بسیار باشند، و من ایستاده بر سرزمینی باشم که دیوانش دل از آدمی می‌ربایند. مادر، بگذار پسری از پسران تو به جای شمشیر زمزمه‌ای بر لب داشته باشد، شاید جهان با همین زمزمه پسر تو، جایی شود که خون و مرگ، فاتح همیشه آن نباشند.

نی
9789641852582
۱۳۹۲
۱۶۰ صفحه
۷۴۶ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده محمد چرم‌شیر
۱۸ رمان محمد چرم‌شیر (زاده ۱۳۳۹ تهران) نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر است.
او دانش‌آموخته رشتهٔ ادبیات نمایشی در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران است.
محمد چرمشیر بیش از صد نمایشنامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایشنامهٔ چاپ شده داردو نمایشنامه هایش به زبان‌های انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا اجرا شده اند.
دیگر رمان‌های محمد چرم‌شیر
پروانه و یوغ
پروانه و یوغ ونسان: دیوارها بلندن، سرد و بلند. آسمون پیدا نیست. مردها روی سنگ‌فرش‌ها راه می‌رن. توی یه دایره راه می‌رن. زمینو نگاه می‌کنن. حرف نمی‌زنن. گوش می‌دن به صدای کفش‌ها که روی زمین کشیده می‌شه. من اون‌جام. میون اون مردها. توی دایره راه می‌رم. زمینو نگاه می‌کنم. حرف نمی‌زنم. گوش می‌دم به صدای کفش‌ها که روی زمین کشیده می‌شه. آسمونو نگاه ...
شیش و بش
شیش و بش در این نمایش‌نامه، روابط و کشاکش دو خانواده ـ خانواده "حاج محمدباقر یزدی" و "حاج اسعد صحاف‌باشی "ـ به زبان طنز بازگو می‌شود" .صحاف "از "یزدی "می‌خواهد تا دکانش را که جنب دکان صحاف است به او بفروشد، اما "یزدی "مخالفت می‌کند و به همین سبب، بین این دو خانواده، اختلاف به وجود می‌آید .در این میان، "مراد "ـ پسر ...
روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت
روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت "فراموشی، به یاد آوردن، فراموشی، به یاد آوردن، هذیان غریبی است، دیدم ما همیشه در همین هذیان زندگی کرده‌ایم، همیشه همیشه دیر رسیده‌ایم که همیشه در خواب مانده‌ایم." صدای شکستن... می‌‌شکند انار... می‌جهد خون انار ... حبه‌های سرخ می‌چرخند در هوا ... می‌نشینند حبه‌ها ... می‌نشینند خون انار... سپید... سرخ... سرخ... بادی خاموش می‌کند روشنایی شمع ها... .
چشم‌های بسته از خواب و عبدل‌میمون لات پاکوتاه (2 نمایش‌نامه)
چشم‌های بسته از خواب و عبدل‌میمون لات پاکوتاه (2 نمایش‌نامه) نظر علی: تا جایی که ما یادمون می‌آد این شخص بوده، البته یادمون نیست حالا بوده یا زمان‌های قدیم. این‌جوری بگم که اگه از آشناهای پدر خدابیامرز ما نبوده باشه، حتما تو شهرداری مشغوله. البته یادمون نیست که مثلا خود شهردار محترم بوده یا یه کاره دیگه. این‌جوری بگم که خلاصه‌اش اسمش برای ما آشناست...
مضحکه‌نامه‌ی دن کیشوت لامانچایی
مضحکه‌نامه‌ی دن کیشوت لامانچایی
مشاهده تمام رمان های محمد چرم‌شیر
مجموعه‌ها