زن آقای عامری هم به زن آقای گلکار گفت که عمه جان جهان خیلی حرف میزنه، زن آقای گلکار هم به من گفت که زن آقای عامری خیلی حرف میزنه. این وسط آقای مهندس فرزام که برای کمک به آقای عامری رفته بود سراغ باربیکیو، گفت: همه زنها خیلی حرف میزنن.
۱۸ رمان
محمد چرمشیر (زاده ۱۳۳۹ تهران) نمایشنامهنویس و مدرس تئاتر است. او دانشآموخته رشتهٔ ادبیات نمایشی در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران است. محمد چرمشیر بیش از صد نمایشنامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایشنامهٔ چاپ شده داردو نمایشنامه هایش به زبانهای انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا اجرا شده اند.
روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت
"فراموشی، به یاد آوردن، فراموشی، به یاد آوردن، هذیان غریبی است، دیدم ما همیشه در همین هذیان زندگی کردهایم، همیشه همیشه دیر رسیدهایم که همیشه در خواب ماندهایم."
صدای شکستن... میشکند انار... میجهد خون انار ... حبههای سرخ میچرخند در هوا ... مینشینند حبهها ... مینشینند خون انار... سپید... سرخ... سرخ... بادی خاموش میکند روشنایی شمع ها... .
شبی در طهران
سال هزار و سیصد و بیست. گردهمایی سران پیروز در جنگ جهانی دوم، روزولت، چرچیل و استالین در تهران. تصمیمگیری بزرگ دربارهی آیندهی سیاسی ایران. همه چیز در پشت درهای بسته در حال انجام است، اما این همهی داستان نیست. در ساختمان کوچک یکی از شعبات ادارهی شهربانی، اتفاقات دیگری در حال وقوع است.
چشمهای بسته از خواب و عبدلمیمون لات پاکوتاه (2 نمایشنامه)
نظر علی: تا جایی که ما یادمون میآد این شخص بوده، البته یادمون نیست حالا بوده یا زمانهای قدیم. اینجوری بگم که اگه از آشناهای پدر خدابیامرز ما نبوده باشه، حتما تو شهرداری مشغوله. البته یادمون نیست که مثلا خود شهردار محترم بوده یا یه کاره دیگه. اینجوری بگم که خلاصهاش اسمش برای ما آشناست...
همین امشب خواب آهسته مرگ
تاریکی.
صدای دستزدن و سوتزدن و فریادهای سرخوشانه آدمهای یک مهمانی.
نور میآید.
مرد ایستاده است کنار دستگاه پخش صدا. زن نشسته است دورتر.
مرد دستگاه را خاموش میکند.
مرد: این من بودم.
زن او را خیره مینگرد.
رقص مادیانها (بازخوانی نمایشنامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا)
«یرما» نمایشنامهای است اثر «فدریکو گارسیالورکا»، شاعر اسپانیایی. در این نمایشنامه، یرما زن روستایی جوانی است سرشار از سلامت که صرفا به قصد بچهدار شدن ازدواج کرده و از انتظار بیهودهاش دلسرد است. او از همسرش، خوآن که در اصل پسری ساده است، دلگرمی چندانی نم?بیند، زیرا فوآن بیشتر او را به چشم معشوقه مینگرد تا همسر و همین رابطه ...