زن آقای عامری هم به زن آقای گلکار گفت که عمه جان جهان خیلی حرف میزنه، زن آقای گلکار هم به من گفت که زن آقای عامری خیلی حرف میزنه. این وسط آقای مهندس فرزام که برای کمک به آقای عامری رفته بود سراغ باربیکیو، گفت: همه زنها خیلی حرف میزنن.
۱۸ رمان
محمد چرمشیر (زاده ۱۳۳۹ تهران) نمایشنامهنویس و مدرس تئاتر است. او دانشآموخته رشتهٔ ادبیات نمایشی در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران است. محمد چرمشیر بیش از صد نمایشنامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایشنامهٔ چاپ شده داردو نمایشنامه هایش به زبانهای انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا اجرا شده اند.
باد اسب است و 10 نمایشنامه دیگر
مادر غلام میگفت اسیر شدم ولی نمیگفت اسیر چی؟... خب،زن به سنگ کوب اسره دیگه، مگه من اسیر نیستم؟... هیچوقت نگفت اسر چی؟... ولی تو راستی راستی اسیر پیریه من شدی میدونم.
حقایقی درباره 1 ماهی مرده و آسمان روزهای برفی
یه ماهی بالغ. زیادی بالغ. آبششهای کلفت و کبودش میگن همین روزها وقت مردنش بوده...
مردن پر راز و رمزی دارن ماهیها. وقت مردن میرن کف آب. وقتی هم مردن، میآن روی آب. بعد دیگه یا ماهیریزهها میآن سراغشون یا مرغهای ماهیخوار. واین یعنی دیگه همه چی تموم. فراموشی. انگار که اصلا ماهیای تو این دنیا نبوده. درست مثل وقتی ...
مضحکهنامهی دن کیشوت لامانچایی
شیش و بش
در این نمایشنامه، روابط و کشاکش دو خانواده ـ خانواده "حاج محمدباقر یزدی" و "حاج اسعد صحافباشی "ـ به زبان طنز بازگو میشود" .صحاف "از "یزدی "میخواهد تا دکانش را که جنب دکان صحاف است به او بفروشد، اما "یزدی "مخالفت میکند و به همین سبب، بین این دو خانواده، اختلاف به وجود میآید .در این میان، "مراد "ـ پسر ...
همه چیز میگذرد تو نمیگذری
سوار یه اسبم. پشت و رو. پشتم به کله اسب، صورتم سمت ماتحتش. اسبه میخکوبه سر جاش، شاد و شنگول سوت میزنه و یه پاش رو گرفته هوا. پیشاب میریزه پای یه گل نسترن. از کاری که میکنه کیفوره. واقواق میکنه. خرناس میکشه. یه تیکه از شعر «ویلیام بلیک» رو میخونه: «ای سرخ گل، تو بیماری آن کرم نامرئی که ...