نمایش‌نامه

دیوبندان و 2 نمایش‌نامه دیگر

پدر: نگریستم. اسبی در آتش می‌سوخت. ترسیدم. روی به سوی دیگر کردم. باز اسبی دیدم که در آتش می‌سوخت. هول‌زده روی به سوی دیگر کردم. باز آن اسب دیدم که در آتش می‌سوخت. دلم از آن‌چه بود به درد آمد. چشم بر هم نهادم. به سمرقند بودم. به باغ سلطان سمرقند. من در آتشی فرو بودم که اسب در آن می‌سوخت. سرخ‌پوش آن‌جا بود و مرد. تیغی به دستم بداد. گفت.

نی
9789641852599
۱۳۹۳
۷۲ صفحه
۴۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده محمد چرم‌شیر
۱۸ رمان محمد چرم‌شیر (زاده ۱۳۳۹ تهران) نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر است.
او دانش‌آموخته رشتهٔ ادبیات نمایشی در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران است.
محمد چرمشیر بیش از صد نمایشنامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایشنامهٔ چاپ شده داردو نمایشنامه هایش به زبان‌های انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا اجرا شده اند.
دیگر رمان‌های محمد چرم‌شیر
رقص مادیان‌ها (بازخوانی نمایش‌نامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا)
رقص مادیان‌ها (بازخوانی نمایش‌نامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا) «یرما» نمایش‌نامه‌ای است اثر «فدریکو گارسیالورکا»، شاعر اسپانیایی. در این نمایش‌نامه، یرما زن روستایی جوانی است سرشار از سلامت که صرفا به قصد بچه‌دار شدن ازدواج کرده و از انتظار بیهوده‌اش دل‌سرد است. او از همسرش، خوآن که در اصل پسری ساده است، دلگرمی چندانی نم?‌بیند، زیرا فوآن بیش‌تر او را به چشم معشوقه می‌نگرد تا همسر و همین رابطه ...
مضحکه‌نامه‌ی دن کیشوت لامانچایی
مضحکه‌نامه‌ی دن کیشوت لامانچایی
آخرین پر سیمرغ
آخرین پر سیمرغ بیژن سه: مادر، گفته بودی ـ در جهان ـ سرزمینی است که دیوان بر هیئت زنان، راه بر آدمی می‌بندند. گفته بودی سرزمین آدمی همان جایی است که دل ماندگار می‌شود... مادر، من اکنون آن سرزمین را یافته‌ام، و چه باک که آن سرزمین همان سرزمین دیوان باشد. من از اسب فرود آمده‌ام و دیگر بر آن جای نخواهم گرفت. ...
تیستو (2 نمایش‌نامه)
تیستو (2 نمایش‌نامه) خاک: این پسره دیگه کیه؟ گلدان اول: پسر صاحاب باغه انگاری. خاک: پس اومده این‌جا چیکار؟ گلدان دوم: حتما اومده گل‌ها رو تماشا کنه. خاک: بهش نمی‌آد این کاره باشه. بیش‌تر بهش می‌آد اومده باشه یه بلایی سر گل‌ها بیاره. گلدان دوم: به قیافه‌ش نمی‌آد بدجنس باشه. گلدان سوم: مگه به قیافه‌ست؟ گلدان اول: این حرف‌ها نیست، فرستاده‌نش این‌جا درس ...
روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت
روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردیبهشت "فراموشی، به یاد آوردن، فراموشی، به یاد آوردن، هذیان غریبی است، دیدم ما همیشه در همین هذیان زندگی کرده‌ایم، همیشه همیشه دیر رسیده‌ایم که همیشه در خواب مانده‌ایم." صدای شکستن... می‌‌شکند انار... می‌جهد خون انار ... حبه‌های سرخ می‌چرخند در هوا ... می‌نشینند حبه‌ها ... می‌نشینند خون انار... سپید... سرخ... سرخ... بادی خاموش می‌کند روشنایی شمع ها... .
مشاهده تمام رمان های محمد چرم‌شیر
مجموعه‌ها