نمایش‌نامه

آهنگ‌های شکلاتی

یک نیمکت سنگی زیر شاخه‌های افشان یک درخت بید و تیر چراغی که از زاویه به صحنه می‌تابد... پارک خلوت شده است. پیرمرد گردش‌کنان می‌آید و روی نیمکت می‌نشیند. آدمی است معمولی که نکته قابل وصفی در ظاهر او نیست. با دستمال آهسته خودش را باد می‌زند و پشت گردن و زیر چانه‌اش را از نم و نای عرق پاک می‌کند، و آن‌گاه محو تماشای دختر و پسر جوانی می‌شود که دست در دست هم دارند و پسر جوان نجواگرانه و دختر مسحور زمزمه‌های پسر (و هر دو بی‌توجهی به پیرمرد) خرامان از برابر او می‌گذرند. کمی که آن دو گذشتند، جوان با یک کوله از سمت مخالف وارد می‌شود. قیافه ظریف و اندام متناسبی دارد. زنجیر طلایی به گردن انداخته، تی‌شرت زرد، شلوار لی، کفش‌های کتانی پوشیده و موهایش را از عقب بسته آویزان کرده است.

قطره
9789643419776
۱۳۸۸
۴۸ صفحه
۱۹۹۲ مشاهده
۰ نقل قول
اکبر رادی
صفحه نویسنده اکبر رادی
۳۰ رمان اکبر رادی (۱۰ مهر ۱۳۱۸ - ۵ دی ۱۳۸۶) نمایش‌نامه‌نویس معاصر ایرانی بود.

اکبر رادی در شهر رشت زاده شد. او در ده سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. رادی که دانش آموخته رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران بود، تحصیل در دوره کارشناسی ارشد این رشته را نیمه کاره گذاشت و پس از طی دوره تربیت معلم، به شغل معلمی روی آورد.
دیگر رمان‌های اکبر رادی
صیادان
صیادان قبرستان. صیادان کنار خاکریز یک گور نشسته‌اند. نور کمی از یک نقطه مجهول می‌تابد. ایوب وارد می‌شود. نشسته‌ها همچو اشباح در سکوت برمی‌خیزند.
پلکان
پلکان اگر وظیفه قلم، اجرای عدالت در جهانی است که عرضه می‌کند، پس به حرمت قلم، به آن پنج قطره خونی که از یک جلیقه مشکی به پنج پله چکیده است، شهادت می‌دهم که در این جست‌‌و‌جو وسوسه‌ای جز اجرای عدالت نداشته‌ام. که این تمامی آن جهانی است که من امروز در برابر آن ایستاده‌ام.
منجی در صبح نمناک
منجی در صبح نمناک این را از طرف من بده بهش. یک وقتی عصای بعثت من بود. و امروز... یادگار من است. به او بگو، بگو وقتی این را دست می‌گیرد، یاد من باشد، یاد موهای من، که پایش سفید شد. بگو این قلم نیست؛ وصیت من است، تاریخچه همه رنج‌های من، که پیش او امانت می‌گذارم. و او برای حفظ حرمتش باید مثل ...
از دست رفته
از دست رفته هاجر: اینا همش حرف‌های یه من یه قازه. نمی‌دونی چی میگی. وقتی تو کارخونه با رفیقات خوش می‌کنی، چه می‌دونی پوشال اتاق طبله شده. هر چه باشه مرد بیرونی. دوتا چائی که با دم‌خورهای خودت خوش کردی، کائنات رو به تاق نسیان می‌زنی. برات: چائی هست؟ سر دلم سنگینه. هاجر: باس دم کنم. راستی، چرا نخوردی؟ نگفتم شکم پرکنه. برات: ...
روی صحنه آبی 4 نمایش‌نامه (دوره آثار)
روی صحنه آبی 4 نمایش‌نامه (دوره آثار) آنچه روح درام را با ضربان‌های دراماتیک زمین جفت و هماهنگ می‌کند، طرح انسان مشوشی است که از جغرافیای بسته وارد اقلیم دیگری شده است. مدرنیسم با تمام انگ‌های روز، که پرده از خفیات عالم برداشته، انسان ما را بی‌حجاب و برهنه به صحنه افکنده است. این صحنه‌ای مضطرب، مایل، دریده، که علم و الهام و لرزه‌های وحی زمان را ...
مشاهده تمام رمان های اکبر رادی
مجموعه‌ها