۳۰ رمان
اکبر رادی (۱۰ مهر ۱۳۱۸ - ۵ دی ۱۳۸۶) نمایشنامهنویس معاصر ایرانی بود.
اکبر رادی در شهر رشت زاده شد. او در ده سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. رادی که دانش آموخته رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران بود، تحصیل در دوره کارشناسی ارشد این رشته را نیمه کاره گذاشت و پس از طی دوره تربیت معلم، به شغل معلمی روی آورد.
روی صحنه آبی 3 نمایشنامه (دوره آثار)
این کتاب، سومین جلد از مجموعة چهار جلدی نمایشنامههای «اکبر رادی» و متعلق به دهة شصت است. جلدهای بعدی این مجموعه مربوط به دههای هفتاد و هشتاد میشود. نمایشنامههای این مجموعه عبارتند از: پلکان، تانگوی تخممرغداغ، آهسته با گل سرخ، شب روی سنگفرش خیس.
گزارش (یادداشتهای 1 کارمند)
امروز اتفاق جالبی افتاد: آپاندیس بیگی افاده را کنار گذاشت و خودش مرا صدا زد. از اداره سرازیر شده بودم و خوشخوشک میرفتم، دیدم یکی از عقب سر مرا صدا میزند:
«آقای فسیلباشی... آقای فسیلباشی...!»
برگشتم. دو قدم به پیش بازش رفتم. ولی فرصت نداد اصلا احوالش را بپرسم:
«آقا، چی هوای بدیه. اگه اینجوری پیش بره، باس کروک ماشینمو ...
شب روی سنگفرش خیس
حامد: در پارکینگ شما چهار تاق باز بود ، دیدم از این طرف صرف بیشتری دارد! (یکی دو قدم پیش میآید.) سلام... انگار جای حساسی وارد صحنه شدهام. شعر میخواندید؟
رخساره: ما، در وقت خودش شعر هم میخوانیم.
حامد: شعر و موسیقی، دو پای ثابت محفل استاد! (توی دستهای سرد و بستهاش ها میکند و به سمت پیانو میآید.) و پیانو... که ...
باغ شبنمای ما
در این مقدمه خواننده محترم را دو نکته به عرض میرسانم، یکی اینکه باغ شبنمای ما با گروهی از کلمات نوشته شده است که در وقت خود گردش فعال داشته، در حوزه اشراف تهران مبادله میشدهاند و با روح زبان معاصر ما هم چندان غریبه نیستند، یعنی گذشته از برخی واژههای نعش که دوران مصرفشان دیری است سرآمده عموما معنای ...
مرگ در پاییز
شبای پاییز... وقتی آدم تک و تنها جلوی اسبش از زیر درختای بارون خورده رد میشه، این طرف بوتههای خشکیده، اون طرف درختای لیلکی، جاده هم پر از مه... اونوقت توی تاریکی صدای پای اسبتو میشنفی، میشنفی که یه چیزی، یه چیزی مث مرگ از پشت سر بهات نزدیک میشه و ... و آدم خیال میکنه، دیگه تمومه.