نمایش‌نامه

آسایش‌گاه

(The hothouse)

بهش گفتم: نه جانم، ... آخه تو چطور همچین فکری کردی؟ اینجا آسایشگاهه. مادر 6457 گفت: آهان. که این‌طور. خوب، مگه اینجا به اندازه‌ی کافی آسایش نداشت که باید می‌بردنش استراحتگاه؟ گفتم: ای بابا، خانم 6457، موضوع به این سادگی‌هام که فکر می‌کنی نیست... بعضی وقت‌ها آدم باید اول آسایش داشته باشه، بعد استراحت کنه. بعضی وقت‌‌هام برعکسه. در هر حالت، چه این حالت چه اون حالت، اول از همه، صلاح و مصلحت خود بیماری بررسی می‌شه. بعد گفتم: با این حساب، خیالت راحت باشه. اگه پسرت رو از اینجا بردن یه جای دیگه، حتما به صلاح خودش بوده.

قطره
9789643418991
۱۳۹۳
۱۴۸ صفحه
۱۶۰۵ مشاهده
۰ نقل قول
هارولد پینتر
صفحه نویسنده هارولد پینتر
۱۵ رمان Harold Pinter, CH, CBE, was an English playwright, screenwriter, actor, director, political activist and poet. He was one of the most influential playwrights of modern times. In 2005 he was awarded the Nobel Prize for Literature.

After publishing poetry and acting in school plays as a teenager in London, Pinter began his professional theatrical career in 1951, touring throughout Ireland. From 1952, he acted in repertory companies throughout England for about a dozen years, using the stage name David Baron in ...
دیگر رمان‌های هارولد پینتر
جشن تولد و تک‌گویی
جشن تولد و تک‌گویی شاید بتوان ارتباط هارولد پینتر با دنیای تئاتر را از پاسخ او به نامة خانم که از ناتوانی‌اش در درک مفاهیم ‌نمایش‌نامة جشن تولد نگران بوده است، دریافت. خواننده می‌نویسد: آقای عزیز، بنده بسیار ممنون خواهم بود اگر که جنابعالی لطف نموده و منظور خود را از نمایش‌نامة جشن تولد روشن فرمایید. نکاتی وجود دارند که من از درک آن‌ها ...
جشن مدرسه شبانه
جشن مدرسه شبانه مدرسه شبانه نخستین بار به کارگردانی جوآن کمپ ـ ولش در 21 جولای 1960 از تلویزیون «اسوشییتد ردیفیوژن» انگلستان پخش شد. نسخه بازنویسی شده آن (همین نسخه حاضر) نخستین بار به کارگردانی گای وسن در 25 سپتامبر 1966 در برنامه سوم بی‌بی‌سی اجرا شد.
وقت ضیافت
وقت ضیافت ضیافتی به میزبانی گوین برگزار می‌شود و عده‌ای به آن ضیافت دعوت می‌شوند. داسی یکی از مدعوین به دنبال برادر گم‌شده‌اش جیمی می‌گردد، ولی نه چیزی دربارة او می‌شنود و نه چیزی می‌بیند. تری و داسی دیگران را دعوت به عضویت در باشگاهی می‌کنند که فعال است و از روحیات اخلاقی و ارزش‌های تنزل‌ناپذیر بنیادین دین و سخت‌گیر و مداوم ...
درد خفیف
درد خفیف فلورا: صداش رو می‌شنوی؟ ادوارد: صداش رو؟ فلورا: وز وزش. ادوارد: چرت و پرت نگو تو چطور صداش رو می‌شنوی؟ درش سفالیه. فلورا: دیوانه شده. ادوارد: مزخرفه، ببرش از سر میز. فلورا: باهاش چیکار کنیم؟ ادوارد: بذارش تو ظرف‌شویی و آب باز کن روش.
مشاهده تمام رمان های هارولد پینتر
مجموعه‌ها