نمایش‌نامه

وقت ضیافت

(Party time)

ضیافتی به میزبانی گوین برگزار می‌شود و عده‌ای به آن ضیافت دعوت می‌شوند. داسی یکی از مدعوین به دنبال برادر گم‌شده‌اش جیمی می‌گردد، ولی نه چیزی دربارة او می‌شنود و نه چیزی می‌بیند. تری و داسی دیگران را دعوت به عضویت در باشگاهی می‌کنند که فعال است و از روحیات اخلاقی و ارزش‌های تنزل‌ناپذیر بنیادین دین و سخت‌گیر و مداوم برخوردار شده است. گفتگوهایی که بین مدعوین و همچنین میزبان صورت می‌گیرد و تا آخر ضیافت ادامه پیدا می‌کند در این کتاب به تصویر کشیده شده است.

امیر امجد
نیلا
9789646900417
۱۳۸۸
۲۴ صفحه
۶۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
هارولد پینتر
صفحه نویسنده هارولد پینتر
۱۵ رمان Harold Pinter, CH, CBE, was an English playwright, screenwriter, actor, director, political activist and poet. He was one of the most influential playwrights of modern times. In 2005 he was awarded the Nobel Prize for Literature.

After publishing poetry and acting in school plays as a teenager in London, Pinter began his professional theatrical career in 1951, touring throughout Ireland. From 1952, he acted in repertory companies throughout England for about a dozen years, using the stage name David Baron in ...
دیگر رمان‌های هارولد پینتر
درد خفیف
درد خفیف فلورا: صداش رو می‌شنوی؟ ادوارد: صداش رو؟ فلورا: وز وزش. ادوارد: چرت و پرت نگو تو چطور صداش رو می‌شنوی؟ درش سفالیه. فلورا: دیوانه شده. ادوارد: مزخرفه، ببرش از سر میز. فلورا: باهاش چیکار کنیم؟ ادوارد: بذارش تو ظرف‌شویی و آب باز کن روش.
شبی بیرون از خانه و خاکستر به خاکستر
شبی بیرون از خانه و خاکستر به خاکستر تشخیص بین این که چه چیز واقعی و چه چیز غیر واقعی است سخت نیست، همین‌طور بین چیزی که درست است و چیزی که غلط است. لازم نیست چیزی کاملا درست باشد یا غلط، می‌تواند هم درست باشد هم غلط. اعتقاد دارم که این تاکیدها هنوز هم در کشف واقعیت از طریق هنر، کاربرد دارد. بنابراین به عنوان یک نویسنده از ...
آسایش‌گاه (نمایش‌نامه در 2 پرده)
آسایش‌گاه (نمایش‌نامه در 2 پرده) نمی‌دانم. واقعا نمی‌دانم. چه اتفاق لعنتی‌ای زندگی‌ام را تحت تاثیر قرار داد. شاید تنها چیزی که فکر می‌کنم ارزش گفتن داشته باشد این است که در سیزده سالگی عاشق شدم. از سن خودم جلوتر بودم. پدرم خیاط بود. عادت داشت صبح‌ها خیلی زود بیدار شود و سر کار برود. یک روز پایین آمد و من را دید. ساعت شش و ...
آسایش‌گاه
آسایش‌گاه بهش گفتم: نه جانم، ... آخه تو چطور همچین فکری کردی؟ اینجا آسایشگاهه. مادر 6457 گفت: آهان. که این‌طور. خوب، مگه اینجا به اندازه‌ی کافی آسایش نداشت که باید می‌بردنش استراحتگاه؟ گفتم: ای بابا، خانم 6457، موضوع به این سادگی‌هام که فکر می‌کنی نیست... بعضی وقت‌ها آدم باید اول آسایش داشته باشه، بعد استراحت کنه. بعضی وقت‌‌هام برعکسه. ...
مشاهده تمام رمان های هارولد پینتر
مجموعه‌ها