نمایش‌نامه

3 نمایش‌نامه‌نویس بزرگ جهان (برشت فریش دورنمات)

دکتر تورج رهنما تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در ایران و تحصیلات دانشگاهی را در آلمان و اتریش گذراند. او اپس از بازگشت به ایران بیش از 30 سال به عنوان استاد زبان و ادبیات آلمانی در دانشگاه تهران تدریس کرد. رهنما گذشته از انتشار ده‌ها کتاب در زمینه ادبیات امروز ایران و آلمان 5 مجموعه شعر نیز در ایران منتشر کرده است.

افراز
9786005218695
۱۳۹۱
۲۰۸ صفحه
۵۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده تورج رهنما
۱۰ رمان ( Touraj Rahnama)
دیگر رمان‌های تورج رهنما
زیر سقف‌های کاغذی (انسان‌ها چهره‌ها صورتک‌ها) مجموعه داستان
زیر سقف‌های کاغذی (انسان‌ها چهره‌ها صورتک‌ها) مجموعه داستان جای تردید نیست: ما زیر «سقف‌های کاغذی» زندگی می‌کنیم،‌ زیر سقف‌هایی که هر لحظه خطر فرو ریختن آن‌ها وجود دارد. این، سرنوشت بیش از نیمی از مردم جهان، به ویژه ساکنان کشورهای جهان سوم است. زیر سقف‌های کاغذی آدمیان نیز از جنس کاغذند: سفیدند، زمانی که زاده می‌شوند، سیاه‌اند. هنگامی که جهان را تزک می‌کنند. فاصله بین این دو نقطه ...
شب هزار و دوم (داستان کوتاه)
شب هزار و دوم (داستان کوتاه)
ماهی گربه را خورد (داستان‌های طنزآمیز برای کودکان ریش‌دار)
ماهی گربه را خورد (داستان‌های طنزآمیز برای کودکان ریش‌دار) کتاب حاضر مجموعه‌ای است از داستان‌های طنزآمیز. اما طنز چیست؟ طنز هنری است ظریف و کم و بیش استثنایی. اگر به اندازه کافی جدی گرفته نشود، به اثری مضحک و «نخ‌نما»، و اگر بیش از حد جدی گرفته شود، به هجو تبدیل می‌شود. بر خلاف لطیفه، طنز زمینه‌ای ذهنی دارد، اما ذهن طنزپرداز ذهنی است در بند طغیانگر؛ و شگفتا، وسیله‌ای ...
کارناوال در شهر بزرگ (گزینه اشعار)
کارناوال در شهر بزرگ (گزینه اشعار) به کوچه می‌خرامی، گلی در آستینت. مگر چه گفته امروز دوباره فال‌بینت؟ به کوچه می‌خرامی چو عطر یاس در باغ، بنفشه در یسارت، بنفشه در یمینت. به کوچه می‌خرامی، خبر نداری افسوس. چه چشم‌ها که در راه نشسته در کمینت. چه جویبار نرمی‌ست میان کوچه‌ساران. نگاه دلفریبت، سکوت دلنشینت....
در جستجوی صبح در جاده‌های مه‌آلود (50 داستان غیر متعارف)
در جستجوی صبح در جاده‌های مه‌آلود (50 داستان غیر متعارف) موضوع: درخت. بخشی از انشای یک جوان: «من درختی گوژپشتم، در شوره‌زار. کوچیدن ابرها را ندیده‌ام و صدای باران را به ندرت شنیده‌ام. ما نسلی سوخته‌ایم...» شاگردان، خاموش بودند و معلم پیر، دیده بر پنجره داشت. ناگهان... قطره‌های باران، قطره‌های باران روی شیشه. معلم لبخند زد و پنجره را نشان داد. لحظه‌ای بعد درختان گوژپشت کمر، راست کردند و خدنگ ...
مشاهده تمام رمان های تورج رهنما
مجموعه‌ها