مجموعه داستان خارجی

مهمان‌های ناخوانده

هاینریش بل، نویسنده بزرگ آلمانی، برنده جایزه نوبل سال 1974 در 21 دسامبر 1917 در شهر کلن آلمان به دنیا آمده و در ژوئیه 1985 در سن 67 سالگی درگذشت. داستان‌های کوتاه بل بسیار گوناگون و از نظر شمار نیز چشم‌گیر و درخور توجه‌اند. او در نوشتن داستان کوتاه هم بسیار پرکار است و هم متنوع‌نویس. برخی داستان‌هایش مربوط به جنگ و حوادث پس از آن است، برخی دیگر رنج‌های بازماندگان را به تصویر می‌کشد و برخی نیز هزل‌گونه است، طنزواره‌هایی دلنشین و خواندنی در هجو حماقت‌های جهانی و موقعیت‌های خنده‌دار بشری. بل ساده می‌نویسد و برای مردم قلم می‌زند، دوران پیش از جنگ جهانی دوم، روزهای جنگ و سال‌های پس از آن را موضوع کارش قرار می‌دهد، نویسنده‌ای است منتقد و به معنای واقعی کلمه، متعهد به انسانیت و آزادی و مبارزه با فاشیسم. از جنگ سخت متنفر است و در جای‌جای آثارش پیامدهای شوم آن را به خوبی به خواننده نشان می‌دهد.قصه‌های این مجموعه نسبتا مفصل، دربردارنده دوران مختلف نویسندگی بل هستند و در نوع خود تنوع چشم‌گیری دارند. و طنز و جد، عشق و شور، جوانی و پیری و جنگ و صلح را می‌توان در آن یافت...

جامی
9786001761027
۱۳۹۳
۲۷۶ صفحه
۷۰۲ مشاهده
۰ نقل قول
هاینریش بل
صفحه نویسنده هاینریش بل
۳۴ رمان هاینریش تئودور بل نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می‌پردازد. هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ به سربرد. بیشتر دوران ...
دیگر رمان‌های هاینریش بل
قطار به ‌موقع رسید
قطار به ‌موقع رسید اولینا با صدایی آهسته شروع به صحبت می‌کند: لازم نیست بگویم که... اگر نمردی هرگز نباید این راز را به کسی بگویی. خودم می‌دانم. من مجبور شده‌ام به خدا و همه‌ی مقدسین و لهستان، وطن خودمان قسم بخورم که از این بابت به هیچ کس نگویم، ولی وقتی آن را با تو در میان می‌گذارم درست مثل این است که ...
ویمپو (2 نمایش‌نامه رادیویی)
ویمپو (2 نمایش‌نامه رادیویی) من به خاطر تغییرات همسرم به اونا مدیونم و همیشه ترسم از اینه که نکنه قبل از پیدا کردن یه خونه، ماهیت واقعی‌شون آشکار بشه. می‌ترسم چون این دنیا رو می‌شناسم. چون می‌دونم اگه بفهمن که اونا انسانن، یه بلایی سرشون می‌یاد.
عقاید 1 دلقک
عقاید 1 دلقک زمانی که وارد شهر بن شدم، هوا تاریک شده بود. سعی کردم ورودم به صورت همیشگی نباشد، یعنی چنان به چشم نیاید که در رفت و آمدهای پنج ساله‌ام شکل گرفته بود: پایین آمدن از پله‌های ایستگاه راه‌آهن، بالا رفتن از پلکان، بر زمین نهادن ساک سفر، بلیت را از جیب درآوردن، دوباره ساک را به دست گرفتن، تحویل دادن ...
آدم کجا بودی
آدم کجا بودی اما آیا می‌توان گفت یک مرد تمامی یک ملت است؟ آیا همه‌ی آلمانی‌ها هیتلر بودند؟ چه کسی می‌دانست بر سر جلادانش چه آمده و چه سرنوشتی در انتظار آن‌هاست؟ ملت فریب خورده‌، خسته و نا امید کشان کشان و با ضرب و زور به دنبال سردمداران خود روان است؛ کسانی که اکنون پشیمانند، ولی جرات ابراز پشیمانی ندارند: خسته‌اند، اما ...
پایان 1 ماموریت
پایان 1 ماموریت در چنین قضیه‌ای عدالت وجود ندارد، و آن‌ها، متهمان، هم انتظار چنین چیزی را نداشته‌اند. این که او به عنوان قاضی در این جا درماندگی خود را ابراز می‌دارد، این که پرونده‌ای که به عنوان آخرین پرونده به او داده‌اند درماندگی قانون انسانی را به وضوح کامل بیان می‌کند: این برای او زیباترین هدیه خداحافظی آن فرشته‌ی چشم‌بسته‌ای است ...
مشاهده تمام رمان های هاینریش بل
مجموعه‌ها