مجموعه داستان خارجی

جودت‌بیک و پسران

(Cevdet bey ve ogullari)

اورهان پاموک، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، در جودک‌بیک و پسران توانایی‌اش در آفرینش رمان کلاسیک را به رخ می‌کشد. دغدغه‌های همیشگی نویسنده موضوع برخورد شرق و غرب، سنت و مدرنیته، دموکراسی و پدرسالاری در لابه‌لای سطور و صفحات این رمان نیز حس می‌شود. رمان که سرگذشت و ماجراهای سه نسل از خانواده‌ای اهل استانبول را روایت می‌کند، با تصویری که از رنگ‌های درونی خانه‌ها و سیلان زمان به دست می‌دهد و نیز شخصیت‌هایی که دیالوگ‌های روزمره شان از حافظه‌ها پاک نمی‌شود، لذت خوانش رمان را تمام و کمال به خواننده عرضه می‌دارد.

9786007567029
۱۳۹۳
۷۴۰ صفحه
۵۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های اورهان پاموک
کتاب سیاه
کتاب سیاه صبح همان روزی که قرار بود زنش او را ترک کند، در مسیر همیشگی محل کارش روی پله‌های شیب باب علی، تا روزنامه جلال این‌ها را زد زیر بغلش بکهو یاد بچگی‌هاش افتاد و آن روز گرم تابستانی که با مادر و رویا و مادر رویا روی قایق بودند و توی تنگه بغاز که آن روان‌نویسش که به رنگ یشم ...
موزه معصومیت
موزه معصومیت ”می‌دانستم که این لحظه شادترین لحظه زندگی‌ام است“. اورهان پاموک نویسنده بزرگی که شایسته بردن جایزه نوبل است حدود شش سال بر روی این رمان وقت صرف کرد و این رمان خارق‌العاده را با این جمله عاشقانه آغاز کرد. وقتی موزه معصومیت را می‌خوانید، فقط عشق نیست که در آن تجلی پیدا می‌کند بلکه دوستی، پیوند، جذابیت، خانواده و خوشبختی ...
نام من سرخ
نام من سرخ وقتی به دنیایی که من رنگارنگ‌اش ساخته‌ام، می‌گویم: باش، عالمی از سرخی‌ام،‌ هست می‌شود. هرکه مرا ندیده، انکارم می‌کند اما من همه‌ جا هستم.
من 1 درختم
من 1 درختم هنگامی که این بخش‌های مستقل را از رمان‌ها و خاطره‌هایم برمی‌گزیدم تا در این کتاب کوچک جای دهم، با یک پرسش اساسی روبرو شدم. یک سوال اساسی که هر خواننده دقیق و هر رمان‌نویس دقیق که درگیر داستان شده است، باید مدام به آن بیندیشد و بپرسد: در اینجا چه کسی حوادث را می‌بیند؟ چه کسی روایت می‌کند؟ این صدایی ...
قلعه سفید
قلعه سفید زود گرفتند و بردند، مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آن‌که سرم را روی کنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درخت‌ها پرواز می‌کرد و می‌گذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آن‌جا، بی‌آن‌که پاهایم به زمین بخورد، بی‌صدا راه می‌رفتم. خواستم تصویرم را که از میان درخت‌ها می‌گذشت، صدا بزنم؛ صدایم در نیامد، سرم ...
مشاهده تمام رمان های اورهان پاموک
مجموعه‌ها