پسر میگوید:«من قصد بیادبی نداشتم.»
استاد میگوید:«برای من شر و ور میخوانی، چی از این بدتر؟»
پسر میگوید:«من فقط یک داستان خواندم. بد یا خوب.»
استاد میگوید:«من هم از داستان حرف میزنم.»
پسر میگوید:«شما از داستاننویس حرف میزنید.»...
قصههای آمبولانسچی (مجموعه طنز)
پشت آمبولانس نشسته بودم و توی خیابانها میچرخیدم که دیدم ناغافل تالاپی یک ماشین زد به یک عابر، عابر پرید هوا، سه تا چرخ خورد، بعد افتاد زمین، 30 متر غلت خورد، بعد افتاد تو جوب، 300 متر قل خورد. گازش را گرفتم و رفتم بالا سر مصدوم و پیاده شدم و گفتم: خوبی؟ عابر، که یک روزنامه توی ...
قصههای آسانسورچی
من تنها آسانسورچی دنیا هستم که قصه بالا و پایین رفتنهایم را برایتان تعریف میکنم.
آسانسورچی صفحهای است که به دعوت بزرگمهر حسینپور در چلچراغ راه انداختم. برخلاف باقی نویسندگان و روزنامهنگاران تا الان هیچکدام از مجموعه آثار پیوسته مطبوعاتی این قلم، شانس نداشته غول مرحله آخر را رد کند و مجوز انتشار بگیرد.
از هر نظر
دسترسی به تارنمای فراخوانده شده امکانپذیر نمیباشد. جهت رسیدگی به گزارشات و شکایات اینجا کلیک کنید!
اکون آبادیها (کار اقتصادی دنیا چطور به اینجا کشید)
زبان
فارسی
...