مجموعه داستان داخلی

قصه‌های آمبولانس‌چی (مجموعه طنز)

پشت آمبولانس نشسته بودم و توی خیابان‌ها می‌چرخیدم که دیدم ناغافل تالاپی یک ماشین زد به یک عابر، عابر پرید هوا، سه تا چرخ خورد، بعد افتاد زمین، 30 متر غلت خورد، بعد افتاد تو جوب، 300 متر قل خورد. گازش را گرفتم و رفتم بالا سر مصدوم و پیاده شدم و گفتم: خوبی؟ عابر، که یک روزنامه توی جیب کتش بود، تا پرسیدم خوبی، قاه‌قاه زد زیر خنده. گفتم: بچه این محلی؟ قارت قارت خندید. گفتم: شغلت چیه؟ هار هار خندید. گفتم: زن و زندگی هم داری؟ هر هر خندید. ضربه جدی بود. گذاشتمش توی آمبولانس و یک آمپول وریدی تقدیمش کردم و راه افتادیم.

مروارید
9789641914433
۱۳۹۶
۳۰۴ صفحه
۱۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های پوریا عالمی
از هر نظر
از هر نظر دسترسی به تارنمای فراخوانده شده امکان‌‌پذیر نمی‌باشد. جهت رسیدگی به گزارشات و شکایات این‌جا کلیک کنید!
آدم‌های عوضی (مجموعه داستان کوتاه)
آدم‌های عوضی (مجموعه داستان کوتاه) پسر می‌گوید:«من قصد بی‌ادبی نداشتم.» استاد می‌گوید:«برای من شر و ور می‌خوانی، چی از این بدتر؟» پسر می‌گوید:«من فقط یک داستان خواندم. بد یا خوب.» استاد می‌گوید:«من هم از داستان حرف می‌زنم.» پسر می‌گوید:«شما از داستان‌نویس حرف می‌زنید.»...
قصه‌های آسانسورچی
قصه‌های آسانسورچی من تنها آسانسورچی دنیا هستم که قصه بالا و پایین رفتن‌هایم را برایتان تعریف ‌می‌کنم. آسانسورچی صفحه‌ای است که به دعوت بزرگمهر حسین‌پور در چلچراغ راه انداختم. برخلاف باقی نویسندگان و روزنامه‌نگاران تا الان هیچ‌کدام از مجموعه آثار پیوسته مطبوعاتی این قلم، شانس نداشته غول مرحله آخر را رد کند و مجوز انتشار بگیرد.
بی‌ضرر
بی‌ضرر بابک زنجانی: نه دلال نفتی‌ام نه رانت‌خوار، بسیجی اقتصادی‌ام! (ایسنا) واقعا ما حرفی برای گفتن نداریم!
مشاهده تمام رمان های پوریا عالمی
مجموعه‌ها