شهربانو دامن چیندار سفید با نواردوزیهای رنگارنگ و بلوز حریر سفید با همان نواردوزیها را بر تن داشت. دور تا دور یقه جلیقهاش، جلو و کمر لباسش با سکههای زیادی تزئیین شده بود. با آن روسری ترمه سفید و بلندش، نوعروسی جوان ولی کاردان نشان میداد. رحمان در حالی که افسار اسب شهربانو را در دست داشت نزدیک ایوان آمد و با یک حرکت شهربانو را که پایش روی رکاب بود بلند کرد و او را روی اسب نشاند. رحمان به او اشاره کرد که سرش را نزدیک بیاورد و در گوشش چیزی گفت.