رمان ایرانی

من پیش از تو

(Me before you)

آن شب نتوانستم بخوابم. در اتاق قوطی کبریتی دراز کشیدم و به سقف چشم دوختم و تلاش کردم با دقت تمام دو ماه گذشته را براساس آن‌چه اکنون می‌دانستم، بازسازی کنم. گویی همه‌چیز تغییر کرده بود، تکه‌تکه شده و در جای دیگر آرام گرفته بود، به قالبی تبدیل شده بود که من شناختی از آن نداشتم.

آموت
9786006605425
۱۳۹۴
۵۳۶ صفحه
۷۶۰۵ مشاهده
۱۸ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جوجو مویز
صفحه نویسنده جوجو مویز
۳۰ رمان پائولین سارا جو مویس و در ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان متولد شد. او در رویال هالووی (Royal Holloway) دانشگاه لندن (University of London)و کالج نیو بدفورد دانشگاه لندن (Bedford New College) تحصیل کرد. در سال ۱۹۹۲ او برنده یک بورس مالی از روزنامه ایندیپندنت برای شرکت در دوره کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری در دانشگاه شهر (City University) در لندن شد. او پس از آن به مدت ۱۰ سال (به جز یک سالی که در هنگ کنگ برای ساندی مورنینگ ...
دیگر رمان‌های جوجو مویز
سرپناه بارانی
سرپناه بارانی سرپناه بارانی از آن دسته رمان‌هایی است که جوجو مویز در آن احساسات صادقانه و کشمکش‌های درونی شخصیت‌های داستانش را در نهایت چیره‌دستی به تصویر می‌کشد. داستان از چند زاویه به بررسی احساسات سابین، مادر و مادربزرگش می‌پردازد. سابین که در لندن بزرگ شده، هیچ علاقه‌ای به زندگی روستایی ندارد. در آغاز هیچ چیز، به خوبی پیش نمی‌رود. تا اینکه... ...
پس از تو
پس از تو «مدتی در دنیای جدیدت احساس ناخوشایندی خواهی داشت، خارج شدن از دایره امنیت همیشه با حس عجیبی همراه خواهد بود... عطشی در توست کلارک، نوعی جسارت و بی‌باکی، فقط مثل اکثر مردم آن را سرکوب کرده‌ای. فقط خوب زندگی کن، فقط زندگی کن. با عشق، ویل.» دو سال گذشته است... لوئیسا کلارک دیگر یک دختر عادی با یک زندگی معمولی ...
آخرین نامه عاشقت
آخرین نامه عاشقت آخرین نامه عاشقت نام هشتمین رمان جوجو مویز نویسنده محبوب انگلیسی می‌باشد. که برنده جایزه رمان عاشقانه بریتانا در سال 2011 شد. این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفته و در صدر پرفروش‌ترین کتاب‌های انگلستان قرار دارد. این رمان عاشقانه با محوریت پیدا کردن نامه‌های عاشقانه توسط دو زن در دو زمان مختلف به ‌نام‌های جنیفر و الی، حس نوستالژیک ...
دختری که رهایش کردی
دختری که رهایش کردی می‌دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشتت می‌سپری؟ یه جورایی بهت خوشامد می‌گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می‌اومد. به زودی می‌تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می‌رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگر اون‌قدری بی‌رحم نیست ...
مشاهده تمام رمان های جوجو مویز
مجموعه‌ها