رمان ایرانی

ایستادن روبه‌روی عقربه‌های کج

نمی‌دانم چرا هر وقت سرم را می‌گیرم زیر دوش آب یاد پدر می‌افتم که شیر آب داغ را باز می‌کرد و به زور نگه‌ام می‌داشت زیر دوش آب داغ حمام عمومی، گردنم را محکم می‌گرفت و اجازه نمی‌داد تکان بخورم، نگه‌ام می‌داشت زیر ریزش آب داغ، می‌سوختم، و جرات نداشتم حرفی بزنم، تا چند روز تمام تنم می‌سوخت، هر وقت اعصابش از زندگی به‌هم می‌ریخت یا هر مشکلی برایش پیش می‌آمد می‌گفت وسایل حمام را آماده کنیم برویم حمام، حتی اگر روزی دوبار می‌شد. نمی‌دانم چرا هر وقت سرم را می‌گیرم زیر دوش آب داغ یاد پدرم می‌افتم، یاد آب داغ، یاد فشار دست‌هایش دور گردنم، یاد گریه‌هایش وقتی گردن من را با فشار زیر آب داغ نگه می‌داشت، یاد خودم که مجبور بودم طاقت بیاورم.

مروارید
9789641913757
۱۳۹۴
۱۲۰ صفحه
۲۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مهدی میرباقری
کارما
کارما حافظ. چرا گریه می‌کنی؟ آرسا. من گریه نمی‌کنم. حافظ. پس اینا چیه؟ اشک نیست؟ آرسا. شاید بارونه، نمی‌دونم از کجا اومده.
صحنه‌هایی از زندگی پدرم
صحنه‌هایی از زندگی پدرم سمانه: تو یادت می‌ره اما من هیچ‌وقت روز عروسی مونو یادم نمی‌ره، برات پیرهن خریدم. جمال: چرا تو انقدر کم عقلی آخه زن؟ چرا پولا رو ریختی دور؟ به نظرت من ارزشی دارم که پول بالام خرج کنید؟ سمانه: چرا این‌طوری حرف می‌زنی جمال جان؟ جمال: چینی بندزده چه ارزش داره؟ پالون ترمه خرو عوض نمی‌کنه. من شدم مثل همین ماشین قراضه‌م که ...
خواب خیس ماهی (3 نمایش‌نامه کوتاه 2 نفره عاشقانه)
خواب خیس ماهی (3 نمایش‌نامه کوتاه 2 نفره عاشقانه) مه‌یار: حس می‌کنم تو رفتی به آینده و من جا موندم، جا موندم تو گذشته و فراموش شدم. لاله: نباید خیلی به این فکرای احمقانه اجازه بدی بیان تو ذهنت، مه‌یار تو باید خودتو جمع و جور کنی. مه‌یار: می‌شه دوباره برگردیم به اون روزا؟ لاله: نه. مه‌یار: من هنوز عاشقتم. لاله: باید دل کندن رو یاد بگیری.
زمستان در آتش (خوانشی از داستان سودابه و سیاوش) نمایش‌نامه
زمستان در آتش (خوانشی از داستان سودابه و سیاوش) نمایش‌نامه
مشاهده تمام رمان های مهدی میرباقری
مجموعه‌ها