رمان ایرانی

کافه‌ای کنار آب

دیک می‌گه آخه این‌ که نمی‌شه. همه شاعرند، همه داستان‌نویس‌اند، همه استعداد دارند، همه یا کتاب چاپ شده دارند یا کتابشون زیر چاپه. دیک می‌گه توی این جمعیت به این انبوهی، من تنها کسی هستم که نه شعر می‌گم و نه داستان می‌نویسم و نه کتاب چاپ شده دارم و نه کتاب زیر چاپ. می‌گه دنیا را عمله‌ها و مهندس‌ها می‌سازند و شاعرها و نویسنده‌ها این وسط هیچ‌کاره‌اند... می‌گه هیچ شعر و داستانی نمی‌تونه شکم اون بچه‌ای را که داره از گرسنگی می‌میره سیر کنه و برای اون بچه‌ای که از شب تا صبح باید زیر پل بخوابه و از سرما به خودش بلرزه در حد پتو و لحاف هم نیست... می‌گه اگه همه شاعر و نویسنده باشند و یکی از این شاعران و نویسندگان خدای نکرده بمیره، هیچ‌کس بلد نیست برای این یک نفر تابوت بسازه... تابوت سازیش با من. یعنی با دیک. اما تو را به خدا همه دنیا را تبدیل نکنید به شاعر و داستان‌نویس...

مرکز
9789642131907
۱۳۹۴
۱۶۰ صفحه
۳۶۲ مشاهده
۰ نقل قول
جعفر مدرس صادقی
صفحه نویسنده جعفر مدرس صادقی
۲۳ رمان (Jafar Modarres-Sadeqi)
دیگر رمان‌های جعفر مدرس صادقی
صادق هدایت داستان‌نویس
صادق هدایت داستان‌نویس
12 داستان
12 داستان چرخ فلک، پارک به شرط آرایشگاه، مردی که از هواآمد، تیر‌خورده‌ها، شازده‌کوچولو، شب خداحافظی، کارت پستال، میز، صدای پا، ناخدا، بزرگترین خانه‌ دنیا و بزرگترین نویسنده دنیا، دوازده داستان این مجموعه را تشکیل می‌دهند.
کله اسب (1 داستان)
کله اسب (1 داستان)
من تا صبح بیدارم
من تا صبح بیدارم بازی ما تازه داشت گرم می‌شد، تماشایی می‌شد... خراب نمی‌کردیم، توپ نمی‌رفت توی تور، نمی‌افتاد زمین، اوت نمی‌شد، مثل این که توی خواب بازی می‌کردیم... فقط بازی می‌کردیم و با یک آهنگ ثابت، بدون وقفه، به کندی، با حوصله. تازه داشت دستمان می‌آمد که چه جوری بازی کنیم. تازه داشتیم مثل بار آخری که بازی کرده بودیم بازی می‌کردیم... اما ...
بیژن و منیژه
بیژن و منیژه فردا صبح به دیدار پدرم خواهم رفت. فردا روز سوم فروردین است و هر سال در چنین روز مبارکی پدرم بار عام می دهد تا همه‌ اقوام و دوستان دور و نزدیک به دیدنش بروند و سال نو را به او تبریک بگویند و من هم یکی از همه. با لباس نو و کت و شلوار و کراوات، نه با ...
مشاهده تمام رمان های جعفر مدرس صادقی
مجموعه‌ها