داستان «مفتش اعظم» تنها در آلمان بیش از شصت بار به طور مستقل منتشر شده است. داستایوسکی خود گفته است که این متن در تمام عمرش ذهن او را به خود مشغول کرده بود و در جای دیگری خاطر نشان میکند که «داستان مفتش اعظم» را نقطه اوج آثار ادبی خود میداند.
۷۰ رمان
فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایوسکی ارائه کردند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
رویای مردی مضحک
به دقت وراندازش کردم. در ظاهرش چیز خاصی بود که آدم اگر حواسش هم نبود بیاختیار نگاهش به طرف او برمیگشت و به چنان خندهای میافتاد که دیگر نمیشد جلوی آن را گرفت. این اتفاقی بود که برای من هم افتاد.
برادران کارامازوف 2 (2 جلدی)
اکنون میخواهم شرح داستان زندگی قهرمان داستانم، آلکسی فئودوروویچ کارامازوف را آغاز کنم، دو دل هستم، در واقع درست است که آلکسی را قهرمان کتابم مینامم، خوب میدانم که به هیچوجه مرد بزرگی نیست و اینطور که پیشبینی میکنم به طرز اجتنابناپذیری با پرسشهایی از این قبیل روبرو خواهم شد: این آلکسی شما چه ویژگی برگزیدهای دارد که او را ...
ابله 1 (2 جلدی)
پرنس مویخکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجه بیماری، به میهن خود باز میگردد. بیماری او رسما افسردگی عصبی است ولی در واقع مویخکین دچار نوعی جنون شده است که نمودار آن بیارادگی مطلق است. به علاوه، بیتجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بیحدی نسبت به دیگران در وی پدید میآورد. مویخکین، ...
ابله
در یکی از روهای آخر نوامبر، ساعت نه صبح، قطاری روی ریل راهآهن وارسا - پترزبورگ با آخرین سرعت به شهر پترزبورگ نزدیک میشد. هوای صبحگاهی آنقدر مرطوب و مهآالود بود که روشنایی روز با هزاران سختی خود را نمایان میکرد؛ و چند متر آن طرفتر از پنجرههای قطار هیچچیزقابل تشخیص نبود.
رنجکشیدگان و خوارشدگان
آنوقت عاقبت رمانم از چاپ درآمد. دیرزمانی پیش از درآمدنش غوغایی در دنیای ادبیات به راه انداخت. بلینسکی از خواندن دستنوشتهام مثل یک کودک در پوست خودش نمیگنجید. نه! اگر تا به حال اصلا شاد بوده باشم، شادیام در نخستین لحظههای سکرآور موفقیتم نبوده، بل پیش از آن بوده که حتی دستنوشتهام را برای احدی بخوانم؛ در آن شبهای درازی ...