چه کارهایی که نکردم. از پایان جنگ تا به امروز دست کم دوبار در سال شغل عوض کردم؛ ولی شغل که چه عرض کنم، خودش یک جور بیکاری بود. برادر شیری من، که مهندس الکترونیک و آدم دقیق و متعصبیست، همان کسی که گاهی پیشش میرفتم تا نصیحتم کند، یک روز صریح و پوست کنده به من گفت: «تو سرافینو، نمیفهمی امروز روز برای این که کار پیدا کنی باید تخصص داشته باشی.» و من: «تخصص؟ یعنی چی؟» و او : «تخصص داشتن یعنی این که بلد باشی فقط یک کارو انجام بدی اما خب... در عوض تو همه کاری بلدی بکنی و هیچ کاری بلد نیستی بکنی...