مجموعه داستان خارجی

زنی کوچک (مجموعه 2 داستان به همراه نقد و تفسیر) مجموعه داستان

(Eine kleine)

کافکا این داستان را در اواخر زندگی خود یعنی در اواسط نوامبر سال 1923 به رشته تحریر درآورد. داستان «زنی کوچک» یک استثنا به نظر می‌آید، زیرا در این داستان سخنی از هنر در میان نیست. راوی داستان، روحیات و طرز برخورد زنی را مورد توصیف قرار می‌دهد که در محل زندگی‌اش به سر می‌برد. او پیش از آن‌که سخنی از مسئله اصلی به میان آورد، نخست کمی وضع ظاهری این زن را توصیف می‌کند. او بعد می‌گوید که این زن کوچک همیشه از دست او ناراحت و عصبانی‌است...

اشاره
9789648936773
۱۳۹۴
۱۱۲ صفحه
۳۶۵ مشاهده
۰ نقل قول
فرانتس کافکا
صفحه نویسنده فرانتس کافکا
۴۲ رمان آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند. مشهورترین آثار کافکا داستان کوتاه مسخ (Die Verwandlung) و رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر (Das Schloß) هستند. به فضاهای داستانی که موقعیت‌های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع‌گرایانه توصیف می‌کنند ـ فضاهایی که در داستان‌های کافکا زیاد پیش می‌آیند ـ کافکایی می‌گویند. کافکا در یک خانوادهٔ آلمانی‌زبان ...
دیگر رمان‌های فرانتس کافکا
قصر
قصر قصر در فریدلند، راه‌های بسیار برای دیدن آن: از دشت، از روی یک پل، از داخل پارک،‌ از میان درخت‌های بی‌برگ و بار، از درون جنگل و از لابه‌لای صنوبرهای بلند. قصر به گونه‌ای نامنتظر روی هم بنا شده،‌ طوری که وقتی وارد محوطه حیاط می‌شوی، تا مدتی تصویر یک‌دست پدید نمی‌آورد. زیرا پیچک‌های تیره، دیوار خاکستری ـ سیاه، برق ...
تمثیلات
تمثیلات پوزیدون پشت میز کارش نشسته بود و حساب کتاب می‌کرد. اداره کل آب‌های جهان کاری بود که تمامی نداشت. می‌توانست از نیروی کمکی استفاده کند اما چون سمتش را خیلی جدی می‌گرفت، دوباره می‌نشست و همه چیز را از اول تا آخر حساب می‌کرد.
تنهایی
تنهایی اگر قرار باشد تا ابد زنده بمانم، فردا را چگونه سر کنم؟ کتاب حاضر گزیده‌ای است از جملات فرانتس کافکا، نویسنده معروف کشور چک در دو زبان انگلیسی و فارسی.
مجموعه داستان‌ها
مجموعه داستان‌ها این کتاب همه داستان‌های کافکا را گرد هم آورده است. از داستان‌های کلاسیکی هم‌چون مسخ و کیفرگاه و هنرمند گرسنگی گرفته تا داستان‌های کوتاه‌تر و پاره‌نوشته‌هایی که ماکس برود پس از مرگ نویسنده درآورد، به جز 3 رمان کافکا، تمام دستاورد داستانی او در این مجلد گنجانده شده است.
دیوار
دیوار توم بی‌آنکه به من نگاه کند دستم را گرفت. ‹‹پابلو من از خودم می‌پرسم... از خودم می‌پرسم آیا راست است که آدم نیست و نابود می‌شود؟›› من دستم را بیرون کشیدم و گفتم:‹‹کثافت‌مآب. میان پایت را نگاه کن.›› به قدر یک حوضچه آب بین پاهایش بود و قطره‌ها از شلوارش می‌چکید. به حال وحشت‌زده گفت: این چیست؟ گفتم تو شلوارت شاشیدی. از جا در رفت و ...
مشاهده تمام رمان های فرانتس کافکا
مجموعه‌ها