رمان ایرانی

مه‌رو

سخت‌ترین اتفاق آن است که برای چیزی تمام قد بایستی، بجنگی و از همه کس بگذری و آن هنگام که به دستش آوردی او تو را برای دلیلی دیگر، یا کس دیگر کنار بگذارد. سنگین است و دردآور وقتی خودت را در اوج عشق می‌پنداری به ناگاه زیر پایت را خالی کند به دلیلی واهی و یک بهانه! آن زمان است که می‌فهمی چه بهای سنگینی داده‌ای برای بودن با کسی که معنای کار تو را درک نمی‌کند و تو همواره بیشترین سهم را در بخشیدن و گذشتن داشته‌ای به عنوان یک وظیفه دائمی که باید تمام عمر ادامه‌اش دهی!

شادان
9789642919918
۱۳۹۳
۴۰۸ صفحه
۱۷۳۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان زارع
آشیانی بر باد و مه
آشیانی بر باد و مه آن زمان‌ها، دوره جوانی فکر می‌کردم باید جایی باشد خیلی دور، خیلی بعید، شاید خیالی که بتوانم از نو متولد شوم با یک زندگی پاک و سرنوشتی تازه در کنار کسی که از کودکی، نداشتمش. فکر می‌کردم رسیدن به او همان جایی است که در خیال ساخته‌ام. زمانش رسید و من با دنیایی از آرزو کندم و رفتم اما نه ...
فصل دل‌سپردن
فصل دل‌سپردن اگر بخواهیم به دور از خودخواهی نگاه کنم من نیز کمتر از تو تقصیر نداشتم و تو را برای گذار از زندگی سخت خود انتخاب کردم هر چند تو نیز دلایل خودت را داشتی دلایلی غیر از آنچه وانمود می‌کردی. اما تمام این‌ها دلیل نمی‌شود که برای تو سرنوشتی بخواهم همانند آنچه امروز رخ داده است...
خواب‌های طلایی
خواب‌های طلایی وقتی بزرگ‌تر می‌شوی انگار پرتابت کرده‌اند میان واقعیت‌های بزرگ‌تر و می‌فهمی که زندگی خیلی اوقات آن‌چه دوست داری و درست می‌پنداری نخواهد شد. گاهی درهم ریختگی‌های اطراف در یک لحظه تو را وا می‌دارد به انتخابی خلاف خواسته‌هایت و در مسیری قرار می‌گیری که در اندک زمان اجبار در انتخاب‌های ناخواسته مجبورت می‌کند بشوی آن کسی که نیستی. حتی گاهی ...
راز کیارش
راز کیارش وقتی می‌بینی از حریمی دفاع می‌کردی که از درون پوسیده ناامید می‌شوی، می‌چسبی به کار و غرق می‌شوی. بعد درست همان دم آخر که دیگر هیچ دست‌آویزی برای نجات از این پوچی نمانده... درست در همان لحظه‌ای که آدم بودن را فراموش می‌کنی و ترجیح می‌دهی یک ربات متحرک باشی... یک دخترک ساده و خیالباف درست مثل یک پروانه دور ...
مشاهده تمام رمان های مژگان زارع
مجموعه‌ها