وقتی میبینی از حریمی دفاع میکردی که از درون پوسیده ناامید میشوی، میچسبی به کار و غرق میشوی. بعد درست همان دم آخر که دیگر هیچ دستآویزی برای نجات از این پوچی نمانده... درست در همان لحظهای که آدم بودن را فراموش میکنی و ترجیح میدهی یک ربات متحرک باشی... یک دخترک ساده و خیالباف درست مثل یک پروانه دور و برت چرخ میخورد و حواست را بیدار میکند.