رمان ایرانی

راز کیارش

وقتی می‌بینی از حریمی دفاع می‌کردی که از درون پوسیده ناامید می‌شوی، می‌چسبی به کار و غرق می‌شوی. بعد درست همان دم آخر که دیگر هیچ دست‌آویزی برای نجات از این پوچی نمانده... درست در همان لحظه‌ای که آدم بودن را فراموش می‌کنی و ترجیح می‌دهی یک ربات متحرک باشی... یک دخترک ساده و خیالباف درست مثل یک پروانه دور و برت چرخ می‌خورد و حواست را بیدار می‌کند.

9786007507711
۸۸۸ صفحه
۱۹۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان زارع
آشیانی بر باد و مه
آشیانی بر باد و مه آن زمان‌ها، دوره جوانی فکر می‌کردم باید جایی باشد خیلی دور، خیلی بعید، شاید خیالی که بتوانم از نو متولد شوم با یک زندگی پاک و سرنوشتی تازه در کنار کسی که از کودکی، نداشتمش. فکر می‌کردم رسیدن به او همان جایی است که در خیال ساخته‌ام. زمانش رسید و من با دنیایی از آرزو کندم و رفتم اما نه ...
خوشبختی‌های کوچک
خوشبختی‌های کوچک جیغ دختر فرانک تنم را می‌لرزاند. متین، پسر غلامرضا می‌دود به سمت سفره هفت‌سین. بقیه‌شان عین ماهی گلی که از تنگ آب بیرون افتاده بالا و پایین می‌پرند. مهدیه داد و بیداد می‌کند سر بچه‌ها و حالا فرانک و حمیدرضا هم از اتاق بیرون آمده‌اند. بنفشه می‌دود و ماهی گلی را که کف سالن تقلا می‌کند به زحمت برمی‌دارد. لیلا ...
فصل دل‌سپردن
فصل دل‌سپردن اگر بخواهیم به دور از خودخواهی نگاه کنم من نیز کمتر از تو تقصیر نداشتم و تو را برای گذار از زندگی سخت خود انتخاب کردم هر چند تو نیز دلایل خودت را داشتی دلایلی غیر از آنچه وانمود می‌کردی. اما تمام این‌ها دلیل نمی‌شود که برای تو سرنوشتی بخواهم همانند آنچه امروز رخ داده است...
مه‌رو
مه‌رو سخت‌ترین اتفاق آن است که برای چیزی تمام قد بایستی، بجنگی و از همه کس بگذری و آن هنگام که به دستش آوردی او تو را برای دلیلی دیگر، یا کس دیگر کنار بگذارد. سنگین است و دردآور وقتی خودت را در اوج عشق می‌پنداری به ناگاه زیر پایت را خالی کند به دلیلی واهی و یک بهانه! آن زمان است که ...
مشاهده تمام رمان های مژگان زارع
مجموعه‌ها