مجموعه داستان داخلی

در 1 پرانتز به دنیا آمدم

شاعری که طی سال‌ها دوست ما شده بود و هر روز شعر می‌نوشت. در هنگام بیماری به دیدار ما می‌آمد. برای ماه گل سرخ و دارو می‌آورد. وقتی شنیدیم سکته کرده است به بیمارستان رفتیم. من و نقطه، دو نقطه، ویرگول سوار آساتنسور شدیم. در آسانسور مردم ما را با وحشت نگاه می‌کردند...

مشکی
9789648765830
۱۳۹۴
۴۸ صفحه
۲۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
احمدرضا احمدی
صفحه نویسنده احمدرضا احمدی
۳۰ رمان احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقه‌الاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون ...
دیگر رمان‌های احمدرضا احمدی
عمر 7 چوب کبریت کوتاه بود فقط 1 لحظه بود
عمر 7 چوب کبریت کوتاه بود فقط 1 لحظه بود پدرم روزی که به سفر می‌رفت نشانی و کلید یک باغ قدیمی و یک قوطی کبریت که هفت چوب کبریت داشت را به من داد. این باغ قدیمی پر از درخت انار بود.
در بهار خرگوش سفیدم را یافتم
در بهار خرگوش سفیدم را یافتم باز بهار آمد. صبح زود، با آواز قناری بیدار شدم. برف‌ها آب شده بودند. به کوچه دویدم. یک سفیدی، در کوچه می‌دوید. این، خرگوش سفید من بود. فریاد زدم: تو آزاد هستی، خرگوش کوچک سفید! روی هر رنگی که دوست داری جست و خیز کن، و خوش باش! بعد، پیراهن پرشکوفه‌ام را پوشیدم و به باغ دویدم، بازی کردم، دویدم، خندیدم...
شعر و صدای احمدرضا احمدی
شعر و صدای احمدرضا احمدی با صدای: احمدرضا احمدی شعرهایی که خواهید شنید: ـ کبریت زدم + لکه‌ای ـ من بسیار ـ درختانی... ـ این قطره... ـ از یک... ـ بر این جاده‌ها ـ قصیده ـ این شاخه ـ اگر من... زمان: 1 ساعت و 15 دقیقه قالب‌بندی: mp3
دفتر دوم (احمدرضا احمدی)
دفتر دوم (احمدرضا احمدی) ما روی بالکن ایستاده‌ بودیم. باران بیداد می‌کرد. ما انتهای خیابان را نگاه می‌کردیم. تنها سخنی که به هم می‌گفتیم. آه بود و سکوت. از جمعه گذشته. می‌خواستیم. گلدان‌های شمعدانی را. از بالکن به اتاق بیاوریم. ما به انتهای خیابان خیره بودیم. در انتهای خیابان. دوازده چتر سیاه. و یک چتر قرمز را می‌دیدیم. چترها در باران به طرف ما ...
نمایش‌نامه‌های شاعر 4 (نیمکت آبی‌رنگ در انتهای دریا و ضیافتی مجلل) نمایش‌نامه
نمایش‌نامه‌های شاعر 4 (نیمکت آبی‌رنگ در انتهای دریا و ضیافتی مجلل) نمایش‌نامه میان من و این بادهای مانده در برگ‌ها و سرنوشت روزهای گرما تفاوتی نیست. برگ‌ها از درختان می‌ریزند. سرنوشت من تا پایان این ساعت به تاخیر است. پس چرا من باید به خانه بازگردم، پرده‌ها را بکشم و ساعت خفتن ماهیان را در آب و ساعت سقوط هواپیما را در گندم‌زار به‌خاطر بسپارم. هیچ و همه از خانه دور است. ...
مشاهده تمام رمان های احمدرضا احمدی
مجموعه‌ها