۳۰ رمان
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقهالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون ...
دیگر باران نمیبارید
ناگهان در روز جمعه،
بارانی آبیرنگ بر شهر بارید.
ناگهان در روز جمعه،
بارانی صورتیرنگ بر شهر بارید.
ناگهان در روز جمعه،
بارانی زرد رنگ بر شهر بارید.
مرا چشمآبی صدا میکنند
چشمان من آبی است. مرا چشم آبی صدا میکنند. من رنگ آبی را دوست دارم. هشت سال دارم. هفت آرزو دارم...
در همه جهان ناگهان چراغها روشن شدند
کودکان جهان ناگهان از نسیم صبحگاهی بیدار شدند به میدانها آمدند.
جهان در رنگ بنفش غرق شد، جهان بنفش شد.
در 1 پرانتز به دنیا آمدم
شاعری که طی سالها دوست ما شده بود و هر روز شعر مینوشت. در هنگام بیماری به دیدار ما میآمد. برای ماه گل سرخ و دارو میآورد. وقتی شنیدیم سکته کرده است به بیمارستان رفتیم. من و نقطه، دو نقطه، ویرگول سوار آساتنسور شدیم. در آسانسور مردم ما را با وحشت نگاه میکردند...