مجموعه داستان داخلی

سرهنگ زندان یحیی

گفتم: «چرا ایشان از بنده شکایت کرده‌اند؟» افسر نگهبان گفت: «چون شما ایشان را تهدید به قتل کرده‌اید.» من با عصبانیت گفتم: «تهدید به قتل همسر، یک چیزی مثل قربان صدقه رفتن است و باد هواست.» افسر نگهبان گفت: «اولا این دو تا موضوع ربطی به هم ندارند. ثانیا خانم ریچاردز همسر شما نیستند، که به قول خودتان مثل قربان صدقه رفتن، بتوانید ایشان را به قتل تهدید کنید.»

ثالث
9786004050661
۱۳۹۵
۱۱۶ صفحه
۲۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هادی خورشاهیان
بر ریل‌های برزخ
بر ریل‌های برزخ «بر ریل‌های برزخ» چند روایت از آدم‌هایی است که در لایه‌های مختلف یک جهان زندگی می‌کنند. جهان آن‌ها اگر چه با هم متفاوت است، ولی در ژرف ساخت به هم پیوسته است. بین همه آن‌ها مرزی است که جهان آن‌ها را از هم جدا می‌کند، ولی در واقع همین مرز، نقطه اشتراک همه آن‌هاست. روایت‌های تو در تو و حیرت‌برانگیز، ...
از خواب می‌ترسیم
از خواب می‌ترسیم نفس نفس می‌زدم و تپه را می‌رفتم بالا. از وقتی مرده بود سنگین‌تر شده بود انگار. تا وسط جنگل دوام آورد، اما آنقدر خون از بدنش روی برگ‌ها ریخت که دیگر توان نفس کشیدن هم نداشت. جنگل که تمام شد فهمیدم تمام کرده است. اما نمی‌توانستم جنازه‌اش را بگذارم خرس‌ها و گرگ بخورند. زنده که بود به خون هم تشنه ...
تا صدای رباب پای قطار
تا صدای رباب پای قطار
من هومبولتم
من هومبولتم انسان عمدتا با موضوعات زندگی می‌کند و حتی احساس و رفتار او بستگی به تصوراتش دارد. او موجود منحصر به فردی است که زبان، احساس و رفتار را به او، یا برای او انتقال می‌دهد.
مشاهده تمام رمان های هادی خورشاهیان
مجموعه‌ها