مجموعه داستان خارجی

میان فنجان‌های قهوه (داستان‌های کوتاه از نویسندگان روز جهان)

داستان‌های مجموعه ”میان فنجان‌های قهوه“ از میان ده‌ها داستان برچین و ترجمه شده‌اند و ملاک انتخاب این آثار محتوای ادبی غنی، تنوع مضامین، قوت تکنیکی اثر و جدید بودن داستان‌ها بوده است. این مجموعه ده داستان را از ده نویسنده معاصر (اورهان پاموک، سام شپرد، آلیس مونرو، توبیاس وولف، گیلرمو مارتینز، جولین بارنز، جورج ساندرز، دیوید فاستر والاس، نادین گوردیمر و جویس کرول اوتس) در بر می‌گیرد. نویسندگان این داستان‌ها هر یک به نوعی دارای شهرت و محبوبیت هستند و داستان‌های این مجموعه هر یک به نوعی بازنماینده رنج‌ها و استقامت‌های انسان‌ها در شرایط مختلف که آمیخته با مفاهیمی نظیر تنهایی، سرگردانی، رنج، مبارزه، عصیان، شور و غیره هستند به تصویر می‌کشند...

9786006792439
۱۳۹۵
۱۹۶ صفحه
۲۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
آبروی از دست رفته
آبروی از دست رفته
روزی روزگاری دیروز
روزی روزگاری دیروز 1 شب درست بعد از پنجاهمین سالگرد تولدم، در باری را که از خانه دوران کودکی‌ام چندان فاصله‌ای نداشت باز کردم. پدرم، در راه برگشت به خانه از دفترش در لندن، آن‌جا بود و به پیشخان تکیه داده بود. مرا نشناخت، اما من از این‌که پیرمرد را دوباره می‌دیدم خوشحال و تقریبا هیجان‌زده شده بودم به خصوص که او 10 ...
داستان‌های خوب برای پسران بلندپرواز
داستان‌های خوب برای پسران بلندپرواز مجموعه‌ای الهام‌بخش درباره مردان معروف و نه چندان معروف از گذشته تا به امروز که کوشیدند تا با شفقت و گذشت و خودباوری دنیا را جای بهتری کنند.
قصه‌هایی برای 10 ساله‌ها
قصه‌هایی برای 10 ساله‌ها قصه‌هایی برای ده ساله‌ها، مجموعه 9 قصه است. قصه‌هایی مثل: مادربزرگ دزد دریایی، پسری که با دلفین‌ها شنا می‌کند و دوقلوهایی که مومیایی مصری را می‌گیرند را بخوان! همان‌طور که از اسم قصه‌ها پیداست، هر قصه حال و هوای خاصی دارد و این تنوع باعث می‌شود که این مجموعه بسیار جذاب و سرگرم‌کننده باشد. بهتر است قصه‌ها را بخوانید، تا ...
صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان
صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان چرا مادرم این‌قدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچ‌کس را نشناسیم، هیچ‌جا نرویم؟ ما مثل آن سه‌تا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جاده‌های غبار گرفته ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها