ما یک خانواده فرهنگی هستیم و هر یک بنا به مشغلهی ذهنیمان (من با شعر و داستان، زنم با داستان و پوپک با شعر و حسین: کتابخوانی جدی) وقتی اثر را مینویسم، خانواده با علاقه؛ اولین شنونده آن اثر است به قصد آراستگی و پیراستگی بیشتر. بنابراین من تمامی این داستانها را شنیده، سپس به دقت خواندهام. اهمیت این داستانها در روایت بیواسطهی نویسنده از دنیای زنان است با بیانی دلیر و استوار و هیجانی که پس پشت آن تفکر دایمی نسبت به سرنوشت انسان معاصر جریان دارد. اندیشیدن به موقعیت انسان چند ساحتی، بن مایهای است که قصهها بر آن استوارند؛ خواه حالت افسانگی یافته باشند خواه از واقعیت موحش روزانه برآمده باشند. ویژگی دیگر، جوشش شعری ناپیدائی است که بن مایهی داستانها را شکل میدهد، یک شاعرانگی فرزانهوار که از نظر ساختار، هم از نظر مضمون و مفهوم به آفرینش ادبی طراوت میبخشد. باور دارم این داستانها متعلق به دنیای مدرن و بیشتر معطوف به فرهنگ خودمان است و از این نظر خواندنی و اندیشیدنی. این نوع ادبیات پیشنهاد لذت همدلی و آزادی خیالورزی بین نویسنده و مخاطب است.