(در تاریکی صدای مردی شنیده می شود)
صدا:
«رانندگی در نظر اول پیچیدس. اما فکر میکنم فقط احمقها با نظر اول درباره امور پیچیده به نتیجه نهایی میرسن.
نکته اول: آیا شما احمقید؟ بین شما بعیده کسی به این سوال جواب مثبت بده و حتی خود احمقها!...
عصر دیروز (نمایشنامههای ایوب آقاخانی) جلد دوم
این مجموعه، با تمام بضاعت موجودش ـ چه بیش و چه کم ـ تنها باید قطره نوری شود و در چشمخانه خوانندهاش بنشیند؛ که «درام» در بنیاد و نهادش چنین چیزی است و اگر درست پا به عرصه نهاده باشد از جنس نور است و روشنگر. زبان، ساخت، تکنیک، سبک، لحن و این حرفها و چه، جملگی ابزارند برای این ...
رویاهای رام نشده امپراتور و آنجلو ماه بر ترک اسب پیر (3 نمایشنامه)
صحنه:
قهوهخانه «جنت»؛ حوالی فردوسی!
چپ و راست صحنه، تختها (یا میزها و صندلیها) با فواصلی منظم چیده شدهاند و به صورت پلکانی با یکدیگر اختلاف ارتفاع دارند. هرچه به عمق صحنه میرویم، پله، پله، میزها بالاتر میروند. در عمق صحنه ـ در تاریک روشن محو آن ـ بساط قهوهچی است. سماور و ردیف قلیانها و حضور محوی از خوراکیهایی که شاید ...
امپراتور و آنجلو (نمایشنامه 2 زبانه)
مریم: چطور نباشم؟ (ناگهان، گریان و بیامان، خود را بیرون میریزد.) خسته شدم. هیچکس نمیدونه کجان! من به امید اونها اومدم تو این خرابشده. دو تا برادر و یه عموی شوهرم همینجا بودن. تو اوکلند. الآن هیچکس نمیدونه کجان! شوهرم و بچههام مردهن. تو جنگ آمریکا و عراق مردهن. همه امیدم به این چند نفر بود. نیستن! هیچجا نیستن! تا ...
نام همه مصلوبان عیسی است
نمیدونم واسه چی میپرسین و کی هستین. این روزها نمیشه درست تشخیص داد کی حق داره بپرسه، کی نه! حرف، یک کلمه این ور اون ور میزنی، میچسبوننت یه تیره و دستهای، بیا و جمعش کن! اسمم «فردوسه». من دوستش بودم. با این وضعیت بهتره بگم دوستش هستم. تو این نجاری کار میکرد. عاشق سینما بود. ولش میکردی تو «مولن ...