مجموعه داستان خارجی

آخرین روز عجیب در لس‌آنجلس

(The pen)

هر ساله، میان هیاهوی هزاران داستان کوتاه منتشر شده در صدها مجله، مجموعه آراسته‌ای از چند داستان ظهور و بروز پیدا می‌کند که مدعی است بهترین‌های سال را در بردارد. طی زمان، گاه جلد خاصی از این مجموعه به اعتباری مسلم دست می‌یابد. ولی گزینش داستان به هیچ روی امری ساده یا گریز‌ناپذیر نیست، چه به ناچار عرصه پهناوری را در چهارچوب چند نمونه محصور می‌کند...

لیدا طرزی
9789643378721
۱۳۹۵
۲۲۰ صفحه
۷۴۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2)
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2) هیچ‌وقت عکسی از پدرم ندیده‌ام که مربوط به قبل از عضویت او در ارتش باشد. اصلا نمی‌دانم او در کودکی یا نوجوانی چه شکلی بوده. اگر پدرم مایملکی از والدینش ارث برده بود. اگر یادبود خانوادگی یا یادگاری از ایام جوانی‌اش داشت، من هرگز آن را ندیدم.
شوکران شیرین
شوکران شیرین شما فکر می‌کنید من نمی‌توانم حرف‌های صد تا یک غاز فلاسفه بزرگ جامعه بشری را تکرار کنم یا مثل سیاستمداران عظیم‌الشان بیانیه‌های ترس‌آور و منجر به مرگ صادر کنم. فکر می‌کنید من بلد نیستم قیافه جدی بگیرم و عینک دسته مشکی روی بینی‌ام بنشانم و مباحث مهمی در نسبت فیزیک و فلسفه اضافه کنم. برای من این کارها مثل آب ...
سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا)
سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا) روزی بود و روزگاری. مرد جوانی بود که با مادر پیرش توی دهی زندگی می‌کرد. با این که این مادر و فرزند از طایفه برهمن‌ها بودند،‌ از مال دنیا چندان بهره‌ای نداشتند. دار و ندارشان فقط یک کلبه کوچک بود و یک وجب زمین که تویش سبزی می‌کاشتند. بزرگ‌ترین آرزوی مادر این بود که پسرش زن بگیرد. سن و سالش ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
100 (100 داستان کوتاه از آثار منتخب بزرگترین نویسندگان جهان به همراه جملاتی از مشاهیر)
100 (100 داستان کوتاه از آثار منتخب بزرگترین نویسندگان جهان به همراه جملاتی از مشاهیر) روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سال‌ها به هنگام پاییز انارهایش را در سینی‌های نقره‌ای، بیرون باغش می‌گذاشت و بر سینی‌ها علامت‌هایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم می‌گذشتند و هیچ‌کس از میوه‌ها بر نمی‌داشت! مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینی‌های نقره نگذاشت، اما ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها