«پاکت رو به سمتم گرفت، تو دستم سبک و سنگینش کردم، دلم نمیخواست اونجا بخونمش، باید تو خلوت اتاقم و تو تنهایی حرفای دل یه زن عاشق و یه مادر خارقالعاده رو میخوندم... نارسیس زن عجیبی بود که میدونست چی از زندگی میخواد و حتی...»
آبی مات
انگار انتظار داشت همون دختر بچه نه ساله اومده باشه استقبال؟! یعنی من نباید بزرگ میشدم؟ معلوم بود یه لحظهام به من فکر نکرده. منو همون یازده سال پیش تو فرودگاه جا گذاشته و توقع داشت همونجوری مونده باشم مثل یه مجسمه یا یه قاب عکس... یه خاطره.
نیلا
از این همه قشنگی دل کوچکش مالامال از شادی شد و از خالق مهربانش تشکر کرد. آهی از سر رضایت کشید، لحظاتی به خودش خیره شد. ناگهان دلش فرو ریخت و چندین مرتبه پلک زد و سعی کرد بغضش را فرو دهد، مغرورانه سر را بالا گرفت و به خود نهیب زد: گریه نه. الان وقتش نیست، نباید از خودم ...
زن قهرمان بیمدال
تو جامعه ما و تو این فرهنگ این کار سخته.
وقتی زنی بخواد تو جایگاه واقعی خودش قرار بگیره مجبوره بر خلاف جهت آب شنا کنه...
تازه اگرم این کارو بکنه نگاهها نسبت بهش عوض میشه و یه جور دیگه نگاش میکنن. حتی خود ما زنهام اون جوری که باید و شاید خودمونو باور نداریم.
ولی باید باور کنیم.
زن بهترین و آخرین ...
عشق توت فرنگی نیست
محیط جذاب دانشکده به دلیل مزاحمتهای عاشقی ناخلف برای ترمه تلخ و ملالآور میشود. هنوز بر هیچ مشکلی فائق نیامده که عشق پسرعموی از فرنگ برگشته چون آواری بر سرش فرو میریزد... درمانده و پریشان در جستوجوی راه حل مناسبی، ناگزیر تصمیمی عجیب، سوال برانگیز و در عین حال هیجانانگیز میگیرد. تصمیمی هنجارشکن و مغایر با عرف جامعه. که...