زن را در اعماق صدای مرد دفن کردند، هیچکس نیامده بود. تنها مردی گنگ و غریب، روی مزار زن نشسته بود و بی صدا میگریست و مردم شهر نمیدانستند که چرا آن شب در خوابهایشان، مردی تا سحر، «دوستت دارم» میگفت.
کوتاه کردن موی مرده (مجموعه داستان ایرانی)
زبان
فارسی
...
پستچی
با صدای: فریبا متخصص
چهارده ساله که بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم و در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و ریخت روی زمین! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده، نوزده سالش ...
خواب گل سرخ
خواب گل سرخ رمانی درباره آدمهاست، آدمهای ساده و معمولی. آدمهایی مثل من، شما، همسایهها و مردم کوچه و بازار... همه ما دلمان میخواهد از اتاق تنهایی خود خارج شویم و به آدمها نزدیک شویم. همه ما دلمان میخواهد که دوست داشته باشیم و دوست داشته شویم، اما آیا در دنیای متکثر و مجازی امروز، چنین چیزی ممکن است! یک ...
شعبده و طلسم
معلم پیانو
طوفان بود، حتما همه میخندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه گرد و غبار جهان را به سر و صورتم میریخت، با کفشهای پاشنه بلند دربهدر دنبال آدرسی میگشتم که کسی تا حالا اسمش را نشنیده بود.
انگار آدرسی از کره مریخ میخواستم! کوچه شباهنگ... جوری نگاهم میکردند انگار فحش دادهام! نمیدانم علتش طوفان بود یا موهای آشفته ...