بیرون که رفتند، مگ از سر تنفر فریاد فروخوردهای کشید؛ تمام کرمهای خاکی حیاط روی پله خزیده و همانجا مرده بودند. محوطه چمنکاری حالا صرفا حالت اسفنجی نداشت، بلکه خیس آب بود و مثل باتلاقی لجن گرفته به نظر میرسید.
بانوی دریاچه (داستانهای آمریکایی و داستانهای دیگر) مجموعه داستان
امروزه کمتر کسی است که اهمیت داستان کوتاه را به عنوان یک رشته هنری بیبدیل نادیده انگارد. داستان کوتاه همیشه بازگو کننده تجربههای تازه است و نویسندگان بزرگ جهان انواع گوناگونی از آن را به نام خود ثبت کردهاند. هر داستان معرف سبک نگارش و مکتب ادبی نویسنده آن است و بر مبنای ذهنیت خواننده به هنگام خواندن داستان، لذتی ...
تلخ عین عسل (داستانهای کوتاه طنز جهان)
راستش را بخواهید من آدم پر دل و جراتی نیستم. یعنی لزومی ندارد آدم شجاعی باشم. سرباز و خلبان آموزشی و راننده تانک یا غواص و این حرفها نیستم. یک آدم معمولی. یک طراح و برنامهریز. بیشتر از بیست سال سابقه در ادارات مختلف را یدک میکشم. در صنایع آرایشی و بهداشتی و مواد خام صنعتی کار کرده بودم. حالا ...
داستانهای وحشت
خروس دریا و خورشید (داستانهایی از نویسندگان روس)
خانه روبهرویی
جوکی وقتی از پنجرهاش بیرون را نگاه کرد، لرزه به تنش افتاد. خانه روبهرویی آن طرف خیابان را زن بیحیایی گرفته بود. پاسی از شب گذشته، مردها میآمدند و در خانه را میزدند، اگر جشن و تعطیلات بود، بعدازظهرها هم پیداشان میشد. گاهی روی ایوان خانهاش لم میدادند، سیگار میکشیدند، توتون میجویدند و توی گنداب رو تف میانداختند. هر فسق ...