بیرون که رفتند، مگ از سر تنفر فریاد فروخوردهای کشید؛ تمام کرمهای خاکی حیاط روی پله خزیده و همانجا مرده بودند. محوطه چمنکاری حالا صرفا حالت اسفنجی نداشت، بلکه خیس آب بود و مثل باتلاقی لجن گرفته به نظر میرسید.
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
فرشتگانی در سوی درون (برگزیده بهترین داستانهای اروپا در 2013)
فرشتگانی در سوی درون مجموعه داستانی از نویسندگان معاصر اروپایی است. اغلب این نویسندگان در ایران گمنام بوده و این نخستین اثری است که از آنها در فارسی منتشر میشود. میرانا لیکارباژلی از اسلووانیا، دولسه ماریا کاردوسو از پرتغال، توماس مک سیموین از ایرلند، الوی تیزون از اسپانیا، ری فرنچ از ولز و میکلوش واژدا از مجارستان داستاننویسان این مجموعه ...
هنوز شب بود (داستانهایی برای یلدا) مجموعه داستان
شب یلدا.
انار است و من و هندوانه و برف.
و نیمرخ حافظ، پشت پنجرهام.
زلف آشفته.
خوی کرده.
مست،
اما نمیخندد.
شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف.
و لحظهی بیدریغ فالی از حافظ.
از در صدای مشت میآید.
باز میکنم.
حافظ آمده است.
«خوی کرده... مست...»
نمیخندد.
برج بلور (مجموعه داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
هر شب خواب ارلیندا را میدیدم. هر روز به دیدار او میرفتم و از بچهها برایش میگفتم و از خانهی جدیدمان به او میگفتم که دلم هوایش را کرده. هر هفته صلیب را بیرون می کشیدم و دوباره میکاشتم تا با نشست گل خم نشود و فرو نرود. از خانهی جدیدمان همه جا و همه چیز را میدیدم و به ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...